خدایا در صفات خویش گویا کن زبانم را
قبول خاطر نازک خیالان کن بیانم را
زبانم را بمدح ذات پاک خویش گویا کن
بکن قبول ارباب معانی دستانم را
بیاد گلشن رویش بسی فریاد ها دارم
چو بلبل در سخن شیرین نوا گردان فغانم را
حذر یارب ز تاب گرمی خورشید در محشر
بزیر سایۀ الطاف خود گردان مکانم را
الهی از نزول قطره های ابر احسانت
بمانند صدف لبریز گوهر کن دهانم را
بهار گلشن جانم ز تو امیدها دارد
بکن سیراب از باران رحمت گلستانم را
به درگاهت ز سوز دل شه تیمور مینالد
که یارب مهربان گردان مه نا مهربانم را