برو طبیب که درد مرا دوایی نیست
که چاره مرض عشق در کیایی نیست
زبهر عاشق بیمار خسته در هجران
بغیر خوردن خون جگر غذایی نیست
نموده صاحب درد تو هر کجا تحقیق
مریض عشق تورا هیچ جا شفایی نیست
صفا و خوبی و آسوده گی به بزم دلم
بغیر جلوه خورشید در صفایی نیست
بغیر پر تو شمع رخش شاه تیمور
میان کلبه تاریک ما جلایی نیست