آمدی دل ز برم رفت، زمانی بنشین
خون شد از چشم ترم رفت، زمانی بنشین
آفرین بر پرش تیر تو ای سخت کمان
تابه پر در جگر رفت، زمانی بنشین
آمدی از پی قتل من بیدل بغضب
پیش تیغ تو سرم رفت، زمانی بنشین
عزم رفتن چو نمودی ز بر من به عتاب
آه نور نظرم رفت، زمانی بنشین
زده آتش بمن و باز روی سوی رقیب
جانب او شررم رفت، زمانی بنشین
تابکی بال زنم در پیت ای تند قدم
قوت بال و پرم رفت، زمانی بنشین
شاه تیمور بجانان گل خندان گوید
در پیت مشت ز رم رفت، زمانی بنشین