من نه آنم که دمی ترک می و جام کنم
طلب کام خود از تو من ناکام کنم
پیش مردم نکنم شکوه ز بی مهری تو
ای نکو نام ترا بهر چه بدنام کنم
طمع خام نظر کن که من خام طمع
بدعا از لب تو خواهش دشنام کنم
کندش دیدۀ خونبار من آغشته بخون
باده چون بی لب میگون تو در جام کنم