از نگاه گرم او از بس دلم بیتاب شد
شمع شد ، پروانه شد، آئینه شد، سیماب شد
بسکه شد شاداب گلزار جهان از گریه ام
صفحه رخسار او چون برگ گل سیراب شد
تا که شد خورشید رخسارش بعالم جلوه گر
از حسه داغ کلف بر چهره مهتاب شد
دل ببزم سینه از یادت بچندین رنگ گشت
شیشه شه ، پیمانه شد، خون شد، شراب ناب شد
فتنۀ دیگر میان مردم عالم نماند
تا دو چشم نرگس مست تو اندر خواب شد
در فراق دوری جانان ز جوش گریه ام
مردمان دیدۀ من غرق در گرداب شد
بعد ازین تیمور در هجرانش از آه و فغان
منع کن دل را که بار خاطر احباب شد