خورشید خجل از رخ نیکوی تو باشد
شرمنده هلال ازخم ابروی تو باشد
هرجا که بود جای تو ای قبلۀ دلها
روی دل غمدۀ من سوی تو باشد
بیچارگی و عجزو وفا عادت من بود
جور ستم و ظلم و جفا خوی تو باشد
از کوی تو هرگز نروم جانب فردوس
فردوس گلستان سر کوی تو باشد
باناله و فریاد هزاران دل شیدا
در هرشکن طرۀ گیسوی تو باشد
از شیوۀ رفتار تو در صحن گلستان
شمشاد خجل از قد دلجوی تو باشد
تیمور بود گرچه گل مسند شاهی
پیوسته باخلاص دعا گوی تو باشد