ای غم و شادی تو، فرحت آزار ما
روی تو موی تو، روز و شب تار ما
با روش کفرو دین، سلسلۀ ما یکیست
زلف گره گیرتو، سبحه و زنار ما
ناز و نیاز ازل، آئینه دار هم اند
جور و جفا خوی تو، مهرو وفا کار ما
رابطۀ ما و تو، نسبت خار و گل است
ساختگی کار تو، سوختگی بار ما
با نفس آتشین، جوش اناالحق زدیم
سوخته شد دار ما، ساخته شد کار ما
حاصل دنیا و دین، در طلبت داده ایم
یوسف نفروخته، نیست به بازار ما
جنبش تمکین ما، جز به بهوای تو نیست
برسر کار تو شد، صرف و سرو کارما
منتی از میفروش، نیست به تیمور شاه
دیدۀ گریان بس است، ساغر سرشار ما