تعلیم جور از مژه چشم توتا گرفت
در سینه ام خدنگ نگاه توتا گرفت
جان از برم ربوده برسم جفا و جور
دل از برم به شیوۀ ناز و ادا گرفت
رنگ از بهار گلشن روی تو یافت گل
بو از نسیم زلف تو باد صبا گرفت
شد جلوه گاه عکس گلستان روی یار
تا لوح دل ز گرد تعلق جلا گرفت
خون دل من است که کردی تو پایمال
یا آنکه پایهای تو رنگ حنا گرفت
پرشد زگریه ام ز زمین تا بآسمان
طوفان چشم من زکجا تا کجا گرفت
تیمور چون کنم پس ازین فکر سلطنت
تاب و توان و هوش مرا دلربا گرفت