با رقیبان ز دلت مهر و وفا را چه علاج
با من از ظلم از ظلم و ستم جور و جفا را چه علاج؟
شانه را منع توان کرد از آن زلف سیاه
لیکن آمیختن باد صبا را چه علاج؟
دل توان از خط و ابروی تو بردن لیک
کشش پیچ و خم زلف رسا را چه علاج؟
مرده را زنده توان کرد مسیحا به نفس
مرض عاشق بیرون زدوا را چه علاج؟
داروی لطف تو شد مرهم داغ گران
زخم داغ جگر پر غم ما را چه علاج؟
میتوان گشت ز آشوب نگاهش ایمن
ناوک غمزه مژگان رسا را چه علاج؟
ایمن از خصم بتدبیر توان شد تیمور
رقم خامه تقدیر خدا چه علاج