دیدۀ غیر برخسار تو دیدن ندهم
شانه را دامن زلف تو کشیدن ندهم
ای بهار دل و جان باد صبارا از رشک
در گلستان جمال تو و زیدن ندهم
هست جوش عرق روی تو چون شبنم گل
از گل روی تو در باغ چکیدن ندهم
قمری و فاخته را پیش خرامان قدت
فرصت دیدن و گرد تو پریدن ندهم
مرغ دل را بدم تیغ تو از لذت شوق
رخصت پر زدن و یاد تپیدن ندهم
دیده ام از غم هجران تو طوفان دارد
اشک را سوی تو یکبار دویدن ندهم
غیر گفتار زبان و لب و او تیمور شاه
گوش را رخصت گفتار شنیدن ندهم