نمیدانم چه بد کردم ، زمن قطع نظر کردی
ز حالم چشم پوشیدی ، بجان من شرر کردی
ز تنهای دل آشفته در غربت نمیباشد
چرا از ملک دل ای اشک آهنگ سفر کردی
ز جوش خون دلم یکبار طوفان کرد در عالم
ز سیلاب سرشک ای دیده طوفان دگر کردی
هوای جستجوی یار در هر خانه میکردم
مرا ای چرخ کج رفتار آخر در بدر کردی
رمیدی تا ز وحشت از برم وحشی غزال من
مرا چون نافۀ مشک ختن خون در جگر کردی
ز تاب شعلۀ تب گشته رخسار تو چون آتش
ندانم از دل گرم کدام عاشق گذر کردی
به هنگام کشودن نامۀ دلدار را تیمور
بباران سرشک دیدۀ خونبار تر کردی