دور از تو چون تو خود را، ای سیمبر نه بینم
کز گریه عالمی را، زیر و ز بر نه بینم
یکره گلی نچیدم، از گلبن وصالت
در نخل آرزویت، هرگز ثمر نه بینم
بس آه و ناله کردم، دور از رخ تو لیکن
هرگز ز ناله تاثیر، و ز آه اثر نه بینم
چون رو بکویت آرام ای ترک مست و خو نخوار
از کثرت شهیدان راه گذر نه بینم
ممکن نباشد ایگل، هر گز درین گلستان
کز فرقت تو خود را، سر زیر پر نه بینم
از بس که خو به بیداد، دارم از غصه میرم
بی دادگر ز یارم، بیدادگر نه بینم
در کوی تو بسی هست، بیچاره لیک آنجا
از خویشتن کسی را، بیچاره تر نه بینم
آبم بطرف کویت، مانند شاه تیمور
هرگز کس دگر را، خونین جگر نه بینم