کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا که خط سر ز کنار لب جانان زده است

    بدلم داغ غم از آتش سوزان زده است

    گشته دل در برم از خنجر حسرت چاک

    شانه تا دست بران زلف پریشان زده است

    چکنم گر نتپم آه چو بسمل بزمین

    بدلم تیر جفت یار ز مژگان زده است

    لاله دارد بجگر آتش سوزان ز رخت

    بچمن گل زغمت چاک گریبان زده است

    نیست بر پشت لبش پردۀ تبخاله که خضر

    خیمه بر کنج لب چشمۀ حیوان زده است

    سر فرازی سبب کاستن جان دل است

    شمع از شعله بسر تاج نمایان زده است

    شاه تیمور چکد آب زنو نظرم

    غوطه ها بسکه در آن چاه زنخدان زده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha