بدلم گر ز دل سخت تو راهی باشد
بیش باشد که بمن از تو نگاهی باشد
چه غم از محنت ایام که دائم بسرم
مایۀ مرحمت همچو تو شاهی باشد
دمبدم گر نشود جانب من آمدنت
راضیم گر ز پس رفتن ماهی باشد
فوج مور است بهم صف زده با لشکر خط
یا که بر گر درخت گرد سپاهی باشد
بی سبب خاطرش آزرده شد از من ناصح
بخدا کز طرف بنده گناهی باشد
در غمت کار من از ناله و افغان بگذشت
بعد ازین دست من و دامن آهی باشد
گذری گر تو بسوی شۀ تیمور کنی
سالها منتظر اندر سر راهی باشد