با من دل شده دلدار غنابی دارد
با رقیبان سخن حرف صوابی دارد
می جهد شعلۀ برق از تۀ هر پیج و خمی
امشب از آه دلم زلف تو تابی دارد
گاه با خشم و گهی غمزه و گه خنجر ناز
در پی کشتن من یار شتابی دارد
گشته ام از نگهش بیخود و مخمور و خراب
چشم مستش که پیمانه شرابی دارد
باده نوش است ز لبهای تو گلها به چمن
از تبسم لب لعلت می نابی دارد
بسر صفحه نسرین ز خط مشک فشان
در بغل حسن تو امروز کتابی دارد
از بیان رقم خامۀ شاه تیمور
غزل حافظ شیراز جوابی دارد