دور مشو زمن دمی ، بهر خدا جگی جگی
در فراق میکشد ، باز مرا جگی جگی
ای بت سرو ناز من ، با غضب و عتاب و قهر
از بر من اگر روی، باز بیا جگی جگی
صبح امید عاشقان ، گشته سیاه همچو شب
دور بکن ز روی خود ، زلف دوتا جگی جگی
ای ز غم تو جان من ، گشته ضعیف و ناتوان
بهر خدا نگاه کن ، جانب ما جگی جگی
گشته سیاه روز من ، از غم ماه عارضت
پرده ز روی خویشتن ، باز کشا جگی جگی
تا ز غضب نشسته یی ، آه دلم شکسته یی
خیز بعشوه و ادا ، جلوه نما جگی جگی
در برخود بخوان دمی، تیمور دل شکسته را
باز کردم بنزد ما تو بیا جگی جگی