دیده ام یار پسندیده بتی جار ابرو
بسته دلهای اسیران بکمند گیسو
کرده از غمش گریه بگلشن قمری
سرو آزاد فرو رفته بگل تا زانو
گشته ام محو تماشای خط و رخسارت
جمع گردیده به یکجای چسان آتش و مو
گردنش هست چنان گردن مینا نازک
مینماید ز فرو بردن آبش ز گلو
دیده ام دیده قد سرو سهی بالایی
نبود سرو بمانند قد او دلجو
بهر تشریف تو در بزم طرب منتظرند
مطرب و ساقی و مینا و می و جام سبو
شاه تیمور کند خلق تو تسخیر جهان
بیشتر خلق مسخر شود از خلق نکو