ای لعل لبت سرخ بخون جیگر ماست
پرورده قد سرو تو از چشم تر ماست
ما را سر شوریده عبث نیست چو مجنون
سودای سر زلف تو دائم بسرماست
تاثیر صفای دل و انوار کر است
پیدا زرخ خوب تو اندر نظر ماست
از صحبت ما با دل پرغم نرود کس
ما نخل مرادیم و دل خوش ثمر ماست
در کوی تو از کشته شدن عار ندارم
سر را بدم تیغ تو دادن هنر ماست
اندیشه بگردون نتوان کرد با فلاک
بهر اثر تیر حوادث سپر ماست
از سوز غم لاله عذاران شه تیمور
صد داغ نهان در جگر و صد ببرماست