نبود حنا که بر کف پای تو بسته اند
خون از دلم گرفته بپای تو بسته اند
نظاره کن که جمله گلها به گلستان
دستی برو ، زبهر دعای تو بسته اند
خوبان بصد هوس همه دلهای خویش را
در حلقه های زلف رسای تو بسته اند
در دشت آهوان همه در دست و پای خویش
دام کمند را ز برای تو بسته اند
کردی چو عزم سیرازین شوق گلرخان
گل دسته ها بباغ برای تو بسته اند
اندر دهان زبان مرا ای بهار حسن
از بهر مدح و وصف ثنای تو بسته اند
از شوق شعر تو شۀ تیمور بلبلان
ترکیب آشیان بسرای تو بسته اند