کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مردم چشم ترا صید نه بادام کنم

    آنقدر دور تو گردم که ترا رام کنم

    تلخ کام من نا کام نمودی و هنوز

    کام خود از تو طلب ای مه خود کام کنم

    در غم زلف و رخت روز و شب ای بت بخدا

    کفر گه ورزم گه میل به اسلام کنم

    نشد از جور تو آرام نصیبم بقفس

    سر برم زیر پرو یک نفس آرام کنم

    بهر یک بوسه لعل تو دلم غمکده ایست

    قاصدی کو که غم دل بتو پیغام کنم

    در بیان غم عشقت چو زبان قاصر ماند

    شرح این غم نتوانم که به اقلام کنم

    نالم از شوق تو چون قمری و بلبل هرگاه

    یاد قد و رخت ای سرو گل اندام کنم

    گردش چشم تو کردست سیه روز مرا

    شکوه از بهر چه از گردش ایام کنم

    چون گرفتار تو گردم شوم آماده مرگ

    من در آغاز غمت فکرت انجام کنم

    بردی آرام دلم را و رمیدی از من

    ای دل آرام ترا من بچه سان رام کنم

    از پی شاهد و می ترک کنم زهدو ورع

    خویش را فارغ ازین ننگ و ازین نام کنم

    جان ز حسرت بلبم آمد و وقت کرم است

    گفته بودی که یکی بوسه ات انعام کنم

    گردهد دست ز میخانه برون پا نشکم

    سالها خدمت رندان می آشام کنم

    زار نالم شۀ تیمور چو بلبل ز غمش

    هرکجا یاد از آن عارض گل فام کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha