رود گرنام آن لبهای شیرین بر زبان ما
شود شهد و شکر شرمنده در پیش دهان ما
بدل صد داغ غم داریم از نامحرمان پنهان
بود واقف غم عشق تو از درد نهان ما
کمان ابروی من از غمزه گرسازی نگه سویم
کند جا تیر مژگانت بمغز استخوان ما
بزن آبی ز روی لطف برسر خاکم
که برق شعلۀ حسن نوزد آتش بجان ما
چو بلبل در فراق آرزوی گلشن کویش
بود آزرده خاطر همنشینان از فغان ما
من و معشوق همرنگیم از آمیزش الفت
ز یکرنگی نمیگنجد جدایی در میان ما
بگلشن رنگ گل پنهان شه تیمور نمیماند
بود معنای رنگین ظاهر از طرح بیان ما