این سینه روزن، روزن است، از سوزن مژگان تو
بیرون ز هر روزن کشد، سر آتش هجران
تو جان برلبم از دوریت، بهر خدا یک ساعتی
بنشین زمانی تا کنم، جان را فدای جان تو
گفتی که می بینی مرا، در گریه می آبی چرا
در گریه می آرد مرا، ظالم لب خندان تو
از اشک شبنم شسته است، گل در چمن دامان خود
سوگند هر دم می خورد، در پا کی دامان تو
پرسم دل دیوانه را، سازد ز زنجیرش رها
باشانه دارد الفتی، گیسوی مشک افشان تو
تا برقع افگندی ز روی، ای آفتاب مهو شان
خورشید چون آئینه شد، محو رخ رخشان تو
گفتم بآن گلزار حسن، از سوز دل تیمور شاه
ضعف دل من می برد، بوی خط ریحان تو