کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دایم وصیّت این است، از ما معاشران را

    کز کف نمی توان داد، زلف سمنبران را

    چیزی نمی تواند، قطع یگانگی کرد

    نتوان ز هم بریدن، با تیغ دوستان را

    صد کوه غم به خاطر، از سیل گریه دارم

    کز دیده می زداید، آن خاک آستان را

    کو صبر تا کنم طی، غمنامهٔ جدایی؟

    از پیش می فرستم، اشک سبک عنان را

    بی روی گل چمن را دیگر نمی توان دید

    ای مرغ شاخساری، بردار آشیان را

    جان می دهند و دردی، دریوزه می نمایند

    هرگز زیان نباشد، سودای عاشقان را

    زور کمان گردون بر کجروش نیاید

    بر خاک می نشاند، چون تیر، راستان را

    در بارگاه جانان، آهش قبول نبود

    عاشق به سینه هر دم، تا نشکند سنان را

    دوران حزین کهن ساخت شرح حدیث مجنون

    افسانهٔ تو نو کرد، این کهنه داستان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha