کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در خاره، خدنگ نگهت کار نماید

    خود را به عبث، چشم تو بیمار نماید

    آن دست که بالاتر از آن دست دگر نیست

    دستی ست که جا درکمر یار نماید

    تنها مرو ای بوی گل از طرف گلستان

    یک لحظه،که این قافله هم بار نماید

    در نرم زمین است بسی تعبیه دام

    غافل مشو از راه چو هموار نماید

    در دیدهٔ من غفلت از افسانهٔ دنیاست

    خوابی که به از دولت بیدار نماید

    احوال نهان از روش شخص عیان است

    عیب قدم لنگ، به رفتار نماید

    نبود اثر تیغ زبان بدگهران را

    این خنجر چوبین چه قدر کار نماید؟

    رندان، نظر از زاهد بی مغز بپوشید

    تا چند به ما جبه و دستار نماید؟

    بر غنچهٔ این دل که بود در بغل من

    پیغام نسیم سحری نار نماید

    برخاستن ازکوی غم قحبهٔ دنیا

    با همّت نامرد تو دشوار نماید

    این پست و بلندی که شهانند و گدایان

    فرداست که با هم همه هموار نماید

    وقت است که آن ساقی سرخوش ز خرابات

    مستانه برون آید و دیدار نماید

    عاجز، نفس از سینهٔ پرشور حزین است

    غواص چه با قلزم خونخوار نماید؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha