کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درکارگاه غیب چو طرح لباس شد

    گل را حریر قسمت و ما را پلاس شد

    حربا نکرد روی به محراب آفتاب

    در خاک نقش پای تو تا روشناس شد

    بر خاک حسرت، از دم شمشیر ناز تو

    یک قطره خون چکید و دل بی هراس شد

    ما جمله مظهریم جمال تو را ولی

    آیینه در میانهٔ ما روشنانس شد

    بخشید جان ز باده مرا پیر میفروش

    دردش درین سبوی سفالین حواس شد

    بخشد به کام جان، اثر آب زندگی

    هر دانه ای که با کف افسوس، آس شد

    یکسان به خاک گشته رواق خرد، حزین

    بنیاد عشق بین که چه عالی اساس شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha