کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ساغر نزنم تا بتوان خون جگر زد

    بر سر نزنم گل، چو توان دست به سر زد

    گویا به چمن تند وزیده ست نسیمی

    این مرغ گرفتار صفیری به اثر زد

    پرداخته بودم ز سواد دو جهان چشم

    آن طره ی طرار ، مرا راه نظر زد

    بازوی شکارافکن آن غمزه بنازم

    تیرش اگر از سینه خطا شد به جگر زد

    بنواخت مرا آن لب شیرین به پیامی

    صد غوطه فزون تلخی جانم به شکر زد

    جانا به نظر خرد مبین دانهٔ اشکم

    آتش به جهانی شود از نیم شرر زد

    می سوخت حزین را، مژه در راه تو چون شمع

    آتش شب هجران تو در دیدهٔ تر زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha