به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون
آه جان سوختگان متصل آید بیرون
در جهان چند به آیینه سکندر نازد؟
چه تماشاست که از پرده دل آید بیرون؟
چشم نظارگیان لایق دیدار تو نیست
به تماشای تو هر کس خجل آید بیرون
در چمن گر قد شمشاد به ناز افرازی
قمری از منّت سرو چگل آید بیرون
دل خون گشته شود گر به مثل رنگ حنا
مشکل از دست تو پیمان گسل آید بیرون
زلف مشکین تو هر جا که شود غالیه سا
نکهت از نافهٔ چین منفعل آید بیرون
این گهر نیست که نشمرده به خاک افشانم
اشک گلرنگ به صد خون دل آید بیرون
سینه صیقل گری از پاس دمش باید کرد
صبح را تا نفسی معتدل آید بیرون
تن خاکی به رهم طرفه طلسمی است حزین
خرم آن روز که پایم زگل آید بیرون
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.