کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    لبت به پیرهن تنگ غنچه خار کند

    عبیر خطّ تو خون در دل بهار کند

    خراب نرگس شوخت شدم که از نگهی

    سراسر دو جهان را کرشمه زار کند

    رود چو موج ز دستش، عنان خودداری

    خرام ناز تو آن را که بی قرار کند

    گسست در خم زلفت کمند تدبیرم

    تو را به من کشش دل مگر دچار کند

    گیاه خشک، بهار و خزان چه می داند؟

    دگر چه با من افسرده، روزگار کند؟

    هنوز کوتهی دست آرزو باقیست

    ز خون کشته من، تیغش ار نگار کند

    ز خار خارِ گلی آشیان من قفس است

    زمانه با دل تنگم، دگر چکار کند؟

    خوش آن خزان زده بلبل که در فراق چمن

    ز چاک سینهٔ خود گشتِ لاله زار کند

    سپهر با همه سامان ترکتاز، حزین

    حذر ز ناوک آن طفل نی سوار کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha