کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هجران رسیده، کی برد از روزگار، فیض

    شاخ بریده را نبود از بهار، فیض

    می پرورد نگاه تو هر ذرّه را چو مهر

    عام است دور چشم تو در روزگار فیض

    اقلیم بیخودی همه فصلیش خوش هواست

    دیوانه می برد ز خزان و بهار فیض

    مستان اگر برند ز ابر بهار فیض

    ما می بریم از مژه اشکبار فیض

    بی زخم ناوکی چه خوشی صید عشق را

    دل می برد ز غمزهٔ عاشق شکار فیض

    ورزم به تیره بختی خود عشق، در نهان

    تا برده ام ز ساقی مشکین عذار فیض

    نبود حزین به روزنهٔ صبح، چشم ما

    ایجاد می کند دل شب زنده دار فیض

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha