کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    طعنه هرگز به دل آزاری خاری نزدم

    خنده چون گل به وفاداری یاری نزدم

    بحر را حوصله ام غرق خجالت دارد

    موج بی طاقت خود را به کناری نزدم

    به چه تقصیر فلک خاک به چشمم ریزد؟

    هیچگه دامن مژگان به غباری نزدم

    بر سرم فوج خزان از چه سبب می تازد؟

    خیمه چون لاله به دامان بهاری نزدم

    ناوک نالهٔ من خونی امیدی نیست

    ترکش سینه تهی گشت و شکاری نزدم

    چون به هم بزمی اغیار توانم تن داد؟

    من که در حادثه هرگز در یاری نزدم

    پاس من ناموس هنرمندی فرهادم بود

    در ره عشق اگر دست به کاری نزدم

    جرس قافله ام هرزه درا نیست حزین

    حرف بی تابی دل را به دیاری نزدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha