به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
پیکان تو مشکل که به دل یار توان کرد
دیگر چه علاج دل بیمار توان کرد؟
من مردم و یک بار به خاکم نگذشتی
این کوه غمی نیست که هموار توان کرد
کس شغل محبّت نرسانده ست به پایان
دل چون رود از کف چقدر کار توان کرد؟
صرصر چه زند گرم به خاکستر من پای؟
بختم نه چنان خفته که بیدار توان کرد
صد عقده بود بر دلش از بار علایق
این سبحه به گرد سر زنّار توان کرد
بر دوش اگر بار سر خویش کشیدیم
شادیم که خاک قدم یار توان کرد
شور تو حزین از لب شیرین سخن کیست؟
مصر از نی این خامه شکر بار توان کرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.