کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جهان را رونق از شادابی گفتار می آرم

    زکلک این صفحه را آبی به روی کار می آرم

    به درد آورده ام پیمانهٔ مستانه گویی را

    به رقص افلاک را زین ساغر سرشار می آرم

    صفیر خون چکانم تازه دارد نوبهاران را

    چمن را آب و رنگ، از غنچهٔ منقار می آرم

    برون از گلشنم امّا دماغ حسرت آلودی

    در آغوش شکنج رخنهٔ دیوار می آرم

    نفس پرورده ام امّا نوایی می زنم گاهی

    که مرغان چمن را بر سر گفتار می آرم

    سراغی می دهم زان یار کنعانی که خوبان را

    گریبان پاره چون گل بر سر بازار می آرم

    تهیدستی مرا شرمنده دارد از چمن پیرا

    نهال بید مجنونم، خجالت بار می آرم

    سپند من ندارد برگ و ساز شکوه پردازی

    مگر آهی که گاهی بر لب اظهار می آرم

    به کینم جبهه های غمزه خالی گشت و خاموشم

    اگر تیغ تغافل می کشی زنهار می آرم

    حزین آزادی از بام فلک دارد سبک دوشم

    غلام همتم، در بندگی اقرار می آرم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha