کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی داند که هر بیتش به دیوان می زند پهلو

    که این مطلع به آن حسن بسامان می زند پهلو

    شب هجران سفید ازگریه شدگر دیده، خندانم

    که چشم من به صبح پاک دامان می زند پهلو

    خسک در دیده از محرومی شاخ گلی دارم

    که خار رهگذار او به مژگان می زند پهلو

    به شهد آمیخت زهرآغشته کام من ز دشنامش

    عتاب تلخ او بر شکّرستان می زند پهلو

    به خون غلتیده شمشیر شوخیهای مژگانم

    کف خاکم به بازیهای طفلان می زند پهلو

    کسی کز ذوق، دندان بر جگر افشرده می داند

    که لخت دل به نعمتهای الوان می زند پهلو

    قیامت خاست چون بند قبای ناز وا کردی

    به صبح محشر آن چاک گریبان می زند پهلو

    بهار عشق مجنون حسن لیلی در بغل دارد

    به گیسوی تو آه سنبل افشان می زند پهلو

    حزین ، از آن عقیق کم سخن دارم لب خشکی

    دهان او به عیش تنگ دستان می زند پهلو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha