کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده

    چو لاله عارض گلبرگش آفتاب زده

    روان ز هر رگ مویش می مغانهٔ ما

    سر از چغانه خوش و طره مشک ناب زده

    نهال سرشکن سرو قامتان چمن

    خرام، سیل صفت راه صد خراب زده

    شکرشکن به سخن، درد دل شنو به وفا

    نمک ز خنده به دلهای شیخ و شاب زده

    فکنده طره مشکین فروتر از سر دوش

    لبش کرشمه فروش و نگه شراب زده

    به جلوه آتش دلها چو شعله در شب تار

    ز حلقه حلقهٔ آن زلف پیچ و تاب زده

    گشود لب به سخن با من دل افتاده

    نگه گشاده کمین، ابروان عتاب زده

    من از شکیب، تهی کیسه وضع و او می گفت

    که ای وصال طلب، عاشق شتاب زده

    نمی توان ز بتان عاشقانه کام گرفت

    به خون دیده و دل جوش اضطراب زده

    ازبن مکالمه طومار شکوه پیچیدم

    قلم به حرف ستم های بی حساب زده

    میان شکر و شکایت به خود فرو رفتم

    نهفته دست نهادم به دل، حجاب زده

    ز دیده و دل پر خون برون مباد حزین

    خیال او که شبیخون به خیل خواب زده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha