به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حزین لاهیجی

حزین لاهیجیغزلیاتشمارهٔ ۳۹۹: دلم در خم زلف او سودای دگر دارد

2010عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلم در خم زلف او سودای دگر دارد

با سلسله دیوانه غوغای دگر دارد

با جذبهٔ مشتاقی، باشد دو جهان گامی

در دامن دل عاشق، صحرای دگر دارد

صحرای طلب دارد، در هر قدمی طوری

هر سنگ دربن وادی موسای دگر دارد

گر عشق نهان بازد با خود عجبی نبود

در پردهٔ دل مجنون، لیلای دگر دارد

افلاک نگهبان عشق تو نمی باشد

این بادهٔ زورآور مینای دگر دارد

در مجلس ما یک کس هشیار نمی گردد

در جام مگر ساقی صهبای دگر دارد؟

پیداست حزین ما از دلق می آلودش

کاین رند خراباتی، تقوای دگر دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۸: نیم ز افسردگی عاشق ولی دل یاد او ...2شمارهٔ ۳۹۹: دلم در خم زلف او سودای دگر دارد 3شمارهٔ ۴۰۰: حریفان هر که را دیدیم در دل کلفتی ...4شمارهٔ ۴۰۱: مرغ اسیری که زخم خار ندارد 5شمارهٔ ۴۰۲: نکهت زلف تو را شمال ندارد 6شمارهٔ ۴۰۳: دل بی جهت شکایتی از روزگار کرد 7شمارهٔ ۴۰۴: من شعله ام، به پیرهنم هر که خار ک ...8شمارهٔ ۴۰۵: در دل سخت تو هر چند که جا نتوان ک ...9شمارهٔ ۴۰۶: طرّهٔ ناز را دو تا کرد که کرد؟ یا ...10شمارهٔ ۴۰۷: بلبل به گلستان سخن از روی تو می ک ...11شمارهٔ ۴۰۸: چند پرسی نگهش با دل افگار چه کرد 12شمارهٔ ۴۰۹: دلم از زمزمه عشق پریشان می کرد 13شمارهٔ ۴۱۰: از وصل، دل بی سر و پا را که خبر ک ...14شمارهٔ ۴۱۱: بار غم عشق تو مرا پشت دوتا کرد 15شمارهٔ ۴۱۲: کف چون تهی ست جوهر انسان چه می کن ...16شمارهٔ ۴۱۳: سر زلفی به عالم دام کردند 17شمارهٔ ۴۱۴: اشکم نمک به دامن ناسور می کند 18شمارهٔ ۴۱۵: آنها که خاک راه تو را توتیا کنند 19شمارهٔ ۴۱۶: لبت به پیرهن تنگ غنچه خار کند 20شمارهٔ ۴۱۷: میگساران چو هوای گل و شمشاد کنید 21شمارهٔ ۴۱۸: شامی که مست صبح امیدش نمی کنند 22شمارهٔ ۴۱۹: لب لعلت به پیامی دل ما شاد نکرد 23شمارهٔ ۴۲۰: شیرین لبان چو بزم می لاله گون کنن ...24شمارهٔ ۴۲۱: ساقی بگو چکیدهٔ دل در سبو کنند 25شمارهٔ ۴۲۲: کاش خضری به من بادیه پیما برسد 26شمارهٔ ۴۲۳: نبود عجب که دیده به دیدار می رسد 27شمارهٔ ۴۲۴: به کف شاخ ز گل جام رسید 28شمارهٔ ۴۲۵: خفته بودم به سرم دولت بیدار رسید 29شمارهٔ ۴۲۶: کار رسوایی ما حیف به پایان نرسید 30شمارهٔ ۴۲۷: بود آیا که ره مهر و وفا بگشایند 31شمارهٔ ۴۲۸: پای بستند و ره سعی نشانم دادند 32شمارهٔ ۴۲۹: عذر این بنده پذیرای دل و هوشش باد 33شمارهٔ ۴۳۰: بیان روشنی چون شمع دارم خصم جان خ ...34شمارهٔ ۴۳۱: شور سودای تو در کودکی، استادم بود 35شمارهٔ ۴۳۲: من کشتهٔ زخمی که اجل را خجل آرد 36شمارهٔ ۴۳۳: تن دیده اند از من و جانم ندیده ان ...37شمارهٔ ۴۳۴: نگه، رنگین تر از گل می کند رویی ک ...38شمارهٔ ۴۳۵: خدا در ماتم آسودگی شادم نگهدارد 39شمارهٔ ۴۳۶: دل در شکن زلفت، صبح طربی دارد 40شمارهٔ ۴۳۷: سرگرم فنا فکر دگر هیچ ندارد 41شمارهٔ ۴۳۸: چشمت چرا حریف شرابم نمی کند 42شمارهٔ ۴۳۹: صباح وصل به بختم اثر چه خواهدکرد 43شمارهٔ ۴۴۰: مطرب ره مستی زد هشیار نباید شد 44شمارهٔ ۴۴۱: از عشق، تن سوخته جانان گله دارد 45شمارهٔ ۴۴۲: به عهد بی وفایان، آشتی رنجیدنی دا ...46شمارهٔ ۴۴۳: غم توگونه ی گلنار را کهربا سازد 47شمارهٔ ۴۴۴: به خون هر چند دستی غمرهٔ بیدادگر ...48شمارهٔ ۴۴۵: عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد 49شمارهٔ ۴۴۶: دهد ساقی اگر ساغر چنین، مخمور نگذ ...50شمارهٔ ۴۴۷: کجا پاس حجاب از زاهد بی پیر می آی ...51شمارهٔ ۴۴۸: نه تاب دوری و نه طاقت دیدار می با ...52شمارهٔ ۴۴۹: ز چابک دستی دل، در کفم خارا زبون ...53شمارهٔ ۴۵۰: ساقی به حریفان خط جامی نفرستاد 54شمارهٔ ۴۵۱: دیشب که چشم مست تو خاطر نواز بود 55شمارهٔ ۴۵۲: زلف بی باک تو تا سلسله جنبانم بود 56شمارهٔ ۴۵۳: با خاطر افسرده دلان چند توان بود 57شمارهٔ ۴۵۴: خالی دمی ز درد تو این ناتوان نبود 58شمارهٔ ۴۵۵: یاد روزی که تو را میل به اغیار نب ...59شمارهٔ ۴۵۶: بزمی که مست ناز مرا جلوه گاه بود 60شمارهٔ ۴۵۷: مرا مجال سخن، بادهٔ زلال دهد 61شمارهٔ ۴۵۸: دور عذار تو، خط وجود ندارد 62شمارهٔ ۴۵۹: خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر می گ ...63شمارهٔ ۴۶۰: شبی که سروِ تو شمع مزار من گردد 64شمارهٔ ۴۶۱: آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد 65شمارهٔ ۴۶۲: تا کی توان ز عمر، فریب سراب خورد 66شمارهٔ ۴۶۳: هرکس به خاک میکده مست و خراب مُرد 67شمارهٔ ۴۶۴: جلوه اش دامن نازی به دل ریش کشید 68شمارهٔ ۴۶۵: چه شد یا رب که ابر نوبهاران برنمی ...69شمارهٔ ۴۶۶: تا سرو را هوای قدت سرفراز کرد 70شمارهٔ ۴۶۷: ز آهم بیستون چرخ، آتش تاب می گردد 71شمارهٔ ۴۶۸: عشق تو که صد برهمن از کیش برآورد 72شمارهٔ ۴۶۹: عشق آمد و از سینهٔ من دود برآورد 73شمارهٔ ۴۷۰: از حرف سست توبه، لب را گزید باید 74شمارهٔ ۴۷۱: ز فیض روی تو خط کامیاب می باشد 75شمارهٔ ۴۷۲: ساقی چه شد که آتش موسی ز می کند 76شمارهٔ ۴۷۳: اهل قلم فراغت دنیا نمی کنند 77شمارهٔ ۴۷۴: گر دل سر شکایت دیرینه واکند 78شمارهٔ ۴۷۵: بهار اسباب شورم را به سامان کرده ...79شمارهٔ ۴۷۶: تابی به سر زلف زد و طرّه به خم دا ...80شمارهٔ ۴۷۷: خوشا روزی که تیرت، پی به جان مستم ...81شمارهٔ ۴۷۸: بر سر تربتم آن نوگل خندان آرید 82شمارهٔ ۴۷۹: اگر دست مرا ساقی به یک رطل گران گ ...83شمارهٔ ۴۸۰: پیکان تو مشکل که به دل یار توان ک ...84شمارهٔ ۴۸۱: کی از ما چشم صورت بین مردم حال می ...85شمارهٔ ۴۸۲: کی صرفه ز ما خصم سبک سر به دغا بر ...86شمارهٔ ۴۸۳: نبود عجب که از دل ما شور شد بلند 87شمارهٔ ۴۸۴: من از دل و دین باختگانم چه توان ک ...88شمارهٔ ۴۸۵: ننگ در عشق و جنون نام مرا عالی کر ...89شمارهٔ ۴۸۶: باد صبا فسانهٔ زلف تو ساز کرد 90شمارهٔ ۴۸۷: آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو دا ...91شمارهٔ ۴۸۸: سبزه دور از تو، مغیلان به نظر می ...92شمارهٔ ۴۸۹: خرامد یار من مستانه هر راهی دچار ...93شمارهٔ ۴۹۰: خوشا دمی که مرا دیده از غبار برآی ...94شمارهٔ ۴۹۱: نسیم حالت آور، پای کوبان، تردماغ ...95شمارهٔ ۴۹۲: پیمانه، گرد کلفت صد ساله می برد 96شمارهٔ ۴۹۳: بانگی به حریفان فرو رفته صبا زد 97شمارهٔ ۴۹۴: کدامین آتشین رخسار گرم خودنمایی ش ...98شمارهٔ ۴۹۵: به سنگ حادثه خونم چو پایمال شود 99شمارهٔ ۴۹۶: ز نخجیر دلیرم غمزهٔ صیاد می لرزد 100شمارهٔ ۴۹۷: نه هرکه طبل و علم ساخت سروری داند 101شمارهٔ ۴۹۸: زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد 102شمارهٔ ۴۹۹: بهار جلوه چون ره برگلستان تو اندا ...103شمارهٔ ۵۰۰: شراب اشک تلخم، چاشنی از نقل تر گی ...104شمارهٔ ۵۰۱: معشوق اگر میل وفا داشته باشد 105شمارهٔ ۵۰۲: سحاب خامه من جز در خوشاب ندارد 106شمارهٔ ۵۰۳: از آن بر گرد دنیا چشم عشرت کیش می ...107شمارهٔ ۵۰۴: مباحث نظری مرد داد می خواهد 108شمارهٔ ۵۰۵: دارم از عشق و جنون سلسله جنبانی چ ...109شمارهٔ ۵۰۶: زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این ...110شمارهٔ ۵۰۷: موج حیات از آن گل رخساره نگسلد 111شمارهٔ ۵۰۸: در خاره، خدنگ نگهت کار نماید 112شمارهٔ ۵۰۹: رهرو وادی عشق، آبله پا می باید 113شمارهٔ ۵۱۰: عیش ار به دل آبله ناکم گذرانند 114شمارهٔ ۵۱۱: مردان نظر از نرگس فتّان تو یابند 115شمارهٔ ۵۱۲: من چشمم و عالم همه خار است ببینید 116شمارهٔ ۵۱۳: خمارین نرگسش، می در رگ خمّار نگذا ...117شمارهٔ ۵۱۴: سبک از جا رود، هر کس که با ما یار ...118شمارهٔ ۵۱۵: خوش آنکه یار، کله گوشهٔ وفا شکند 119شمارهٔ ۵۱۶: چون شمع ز خود گرم شتابم به دمی چن ...120شمارهٔ ۵۱۷: ز مرد کار، دل روزگار می لرزد 121شمارهٔ ۵۱۸: ازین دهشت که هجرانی مبادا در کمین ...122شمارهٔ ۵۱۹: تبسم شرمگین ز آن غنچهٔ خودکام می ...123شمارهٔ ۵۲۰: فسانهٔ شب غم را چراغ می فهمد 124شمارهٔ ۵۲۱: خورشید بندهٔ توست، اقرار می نماید 125شمارهٔ ۵۲۲: از کارگاه نسبت، هرکس لباس پوشد 126شمارهٔ ۵۲۳: نشد شبی که می خونم از سبو نچکد 127شمارهٔ ۵۲۴: سپهر سفله پرور در شکستم راحتی یاب ...128شمارهٔ ۵۲۵: بدآموز وفا کی قدر ناز یار می داند 129شمارهٔ ۵۲۶: دستان زن عشرتکده، فریاد نداند 130شمارهٔ ۵۲۷: به سینه چون مژهٔ او سنان بجنباند 131شمارهٔ ۵۲۸: خمش زخوی تو عاشق بود زبانش و لرزد 132شمارهٔ ۵۲۹: از یاد شکّر خنده اش، تلخی هجران ش ...133شمارهٔ ۵۳۰: اثر چون نیست در فریاد ما، پاس نفس ...134شمارهٔ ۵۳۱: در حضرت شاهان، دل گمراه نگهدار 135شمارهٔ ۵۳۲: برکف، دل سی پارهٔ عشّاق نگهدار 136شمارهٔ ۵۳۳: کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار 137شمارهٔ ۵۳۴: ای دل، به ناله از جگر خاره خون بر ...138شمارهٔ ۵۳۵: ای صبا نکته ای از لعل شکربار بیار 139شمارهٔ ۵۳۶: ای دل همه لافی سخن حوصله بگذار 140شمارهٔ ۵۳۷: بی تو در پیرهن نامیه، خار است بها ...141شمارهٔ ۵۳۸: سبز شد خط لبّ یار، بهار است بهار 142شمارهٔ ۵۳۹: هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دی ...143شمارهٔ ۵۴۰: من خراباتیم ای شوخ، مرا یار مگیر 144شمارهٔ ۵۴۱: می کند دل در خم زلف تو زاری بیشتر 145شمارهٔ ۵۴۲: ساقی به لبم بادهٔ پالیده فروبار 146شمارهٔ ۵۴۳: از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار 147شمارهٔ ۵۴۴: داریم به کف زلفی، محشر به کمین ان ...148شمارهٔ ۵۴۵: مزد تردستی فرهاد رسید آخر کار 149شمارهٔ ۵۴۶: عشق آشنا شد شمع من، طبع هوا خواهش ...150شمارهٔ ۵۴۷: سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز 151شمارهٔ ۵۴۸: صبح از اثر چغانه برخیز 152شمارهٔ ۵۴۹: یا از سر روزگار برخیز 153شمارهٔ ۵۵۰: حیرت زده را تاب رخ یار میاموز 154شمارهٔ ۵۵۱: ای عشق، خون دیده مرا در ایاغ ریز 155شمارهٔ ۵۵۲: با یار نیست دوری ما راکمی هنوز 156شمارهٔ ۵۵۳: ز ترکتازی آن نازنین سوار هنوز 157شمارهٔ ۵۵۴: به عجز من بنگر وز غرور یارمپرس 158شمارهٔ ۵۵۵: جز خون به بزم ما می نابی ندید کس 159شمارهٔ ۵۵۶: دلها ز جلوه خون شد و یاری ندید کس 160شمارهٔ ۵۵۷: بی مطرب و می چشم تری را چه کند کس 161شمارهٔ ۵۵۸: جلوهٔ ناز تو ای سرو روان ما را بس 162شمارهٔ ۵۵۹: شب سودازدگان زلف پریشان تو بس 163شمارهٔ ۵۶۰: ای طرّه برافشانده، خدا را ز گدا پ ...164شمارهٔ ۵۶۱: تلخ از لبت، ای خسرو خوبان به گدا ...165شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی صبوح نجات از خمار بخش 166شمارهٔ ۵۶۳: گر نشد جان و دلم از رخ زیبای تو خ ...167شمارهٔ ۵۶۴: دارم ز ریزش مژه، جیب و کنار خوش 168شمارهٔ ۵۶۵: برقع طرف نگردد، با آتشین عذارش 169شمارهٔ ۵۶۶: پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خو ...170شمارهٔ ۵۶۷: دارم ز داغ دل چمنی در کنار خویش 171شمارهٔ ۵۶۸: باید از نالهء جانکاه عصا دارد پیش 172شمارهٔ ۵۶۹: بی نشانی همه شان است به عنقا مفرو ...173شمارهٔ ۵۷۰: شادیم که شد جهان فراموش 174شمارهٔ ۵۷۱: چو شمع، انجمن افروز کفر و ایمان ب ...175شمارهٔ ۵۷۲: آمد شبی به خوابم، آن ماه پرنیان پ ...176شمارهٔ ۵۷۳: آیا همای تیر تو جوید نشان خویش 177شمارهٔ ۵۷۴: کرده ام خاک در میکده را بستر خویش 178شمارهٔ ۵۷۵: بستم کمر چو عنقا در بی نشانی خویش 179شمارهٔ ۵۷۶: یک دم به مزد دیده شب زنده دار خوی ...180شمارهٔ ۵۷۷: فکندم دل به کوثر از زلال لعل نوشی ...181شمارهٔ ۵۷۸: بود یارم غم دیرینهء خویش 182شمارهٔ ۵۷۹: قیامت شد به پا از جلوه نوخیز شمشا ...183شمارهٔ ۵۸۰: چو موج می جدا از باده نتوان کرد پ ...184شمارهٔ ۵۸۱: هرگل که پر از لخت جگر نیست کنارش 185شمارهٔ ۵۸۲: گر تیر جفایی رسد از دوست، نشان با ...186شمارهٔ ۵۸۳: سالک، ز سراغ ره مقصود خمش باش 187شمارهٔ ۵۸۴: از چشم خویش باشد، باغ و بهار دروی ...188شمارهٔ ۵۸۵: سپندآسا در آتشخانه می رقص 189شمارهٔ ۵۸۶: هجران رسیده، کی برد از روزگار، فی ...190شمارهٔ ۵۸۷: ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط 191شمارهٔ ۵۸۸: عشاق را ز سیر گل و ارغوان چه حظ 192شمارهٔ ۵۸۹: نی می سرود با دل پرشور در سماع 193شمارهٔ ۵۹۰: رخ برفروختی، زدی آتش به جان شمع 194شمارهٔ ۵۹۱: ای نثار ره تیغ تو سرافشانی شمع 195شمارهٔ ۵۹۲: کرده عشق شعله خو ب بشه درجانم چو ...196شمارهٔ ۵۹۳: چون لاله شد از باغ رخت قسمت من دا ...197شمارهٔ ۵۹۴: دایم به تلخ کامی یاران خورم دریغ 198شمارهٔ ۵۹۵: زندگی در جمع سامان رفت، حیف 199شمارهٔ ۵۹۶: ای سر و سرور مغان، خیز و بیار چنگ ...200شمارهٔ ۵۹۷: همه فیض است می پرستی عشق 201شمارهٔ ۵۹۸: ای نمک حسن تو، شور نمکدان عشق 202شمارهٔ ۵۹۹: نگردد غرق طوفان کشتی بی لنگر عاشق 203شمارهٔ ۶۰۰: زلف پریشان نهد، سلسله بر پای عشق 204شمارهٔ ۶۰۱: یک مشت سفله مانده بجا از کرام خلق 205شمارهٔ ۶۰۲: چون وصل در نگنجد، هجران کجاست لای ...206شمارهٔ ۶۰۳: تا شد سر غم گرم به طوفان من از اش ...207شمارهٔ ۶۰۴: جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک 208شمارهٔ ۶۰۵: هندوستان غربت بادا به ما مبارک 209شمارهٔ ۶۰۶: بر سر زدیم لالهٔ داغی به جای گل 210شمارهٔ ۶۰۷: چو بر سر زند شاخ، مستانه گل 211شمارهٔ ۶۰۸: رنگین سخنی چون کند از خامهٔ ما گل 212شمارهٔ ۶۰۹: خطّ تو، لوح صفحه طراز کتاب گل 213شمارهٔ ۶۱۰: جهان ساده پر کار است از نقش و نگا ...214شمارهٔ ۶۱۱: عشق اگر یار شود از اثر زاری دل 215شمارهٔ ۶۱۲: زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل 216شمارهٔ ۶۱۳: ای از رخت مشاطه را، صد چشم حیران ...217شمارهٔ ۶۱۴: شدم ز توبهٔ بی صرفه در بهار خجل 218شمارهٔ ۶۱۵: حاجت اگر بری، در دولتسراست دل 219شمارهٔ ۶۱۶: هرگه به یادش از جگر افغان برآورم 220شمارهٔ ۶۱۷: چون طوطی اگر نام به گفتار بر آرم 221شمارهٔ ۶۱۸: با یاد نرگست، چو می ناب می زدم 222شمارهٔ ۶۱۹: چون شاخ گل از باد سحر، بار فشاندم 223شمارهٔ ۶۲۰: از دیده ی دل پرده ی پندارگرفتیم 224شمارهٔ ۶۲۱: راه از همه سو بر خبر خویش گرفتیم 225شمارهٔ ۶۲۲: غافل دمی از جذبهٔ صیّاد نگردیم 226شمارهٔ ۶۲۳: عشاق تو را قافله سالار نگردیم 227شمارهٔ ۶۲۴: به یک ایمای ابرو زندهٔ جاوید گردی ...228شمارهٔ ۶۲۵: دل تنگ از ستمت رشک گلستان کردم 229شمارهٔ ۶۲۶: عشق تو ملک خسروی، داغ تو چتر شاهی ...230شمارهٔ ۶۲۷: برخیز سوی عالم بالا برون رویم 231شمارهٔ ۶۲۸: به وصل از خوی او نظاره دیدار نتوا ...232شمارهٔ ۶۲۹: به صد جان غمزه ات مفت خریدار است ...233شمارهٔ ۶۳۰: سپاه فتنه با آن چشم جلاد است می د ...234شمارهٔ ۶۳۱: نگاهش با اسیران بر سر ناز است می ...235شمارهٔ ۶۳۲: ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نم ...236شمارهٔ ۶۳۳: غم دنیا ندارم، در پی عقبا نمی مان ...237شمارهٔ ۶۳۴: ای دوست به هر منزل، همخانه تو را ...238شمارهٔ ۶۳۵: موسی صفت به داغ ظهور تو سوختیم 239شمارهٔ ۶۳۶: پیش از ظهور جلوهٔ جانانه سوختیم 240شمارهٔ ۶۳۷: شیر و شکر ز تلخی ایّام می کشم 241شمارهٔ ۶۳۸: بود تا چند در دل حسرت آن خوش بر و ...242شمارهٔ ۶۳۹: سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم 243شمارهٔ ۶۴۰: ترسم که پریشان شود از ناله غبارم 244شمارهٔ ۶۴۱: معنی کناره گیرد اگر از میان روم 245شمارهٔ ۶۴۲: طعنه هرگز به دل آزاری خاری نزدم 246شمارهٔ ۶۴۳: برق آهی ز جگر در شب تاری نزدیم 247شمارهٔ ۶۴۴: به پای خم اگر یکبار طالع بار می د ...248شمارهٔ ۶۴۵: چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم 249شمارهٔ ۶۴۶: خراباتی نژادم دلق شیادانهای دارم 250شمارهٔ ۶۴۷: پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دا ...251شمارهٔ ۶۴۸: نیم صورت پرست، اینجا تماشای دگر د ...252شمارهٔ ۶۴۹: گرچه در سینه صد آتشکده آتش دارم 253شمارهٔ ۶۵۰: ز بس راز تو را پنهان ازین نامحرما ...254شمارهٔ ۶۵۱: از خاک آستانت تا دیده دور دارم 255شمارهٔ ۶۵۲: خرابی برنتابد محنت آبادی که من دا ...256شمارهٔ ۶۵۳: جز ذکر تو ساقی، دگر اوراد ندارم 257شمارهٔ ۶۵۴: من صبر ز مژگان سیه تاب ندارم 258شمارهٔ ۶۵۵: به ره سربسته مکتوبی از آن مهرآشنا ...259شمارهٔ ۶۵۶: اگر من بیستون عشق را تعمیر می کرد ...260شمارهٔ ۶۵۷: کام اگر حاصل از آن لعل می آشام کن ...261شمارهٔ ۶۵۸: برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم 262شمارهٔ ۶۵۹: خوش آنکه خرقهٔ ناموس و ننگ پاره ک ...263شمارهٔ ۶۶۰: برخیز که دامان سحرگاه بگیریم 264شمارهٔ ۶۶۱: دل را به نهانخانهٔ دیدار فرستیم 265شمارهٔ ۶۶۲: طرفی که من ز پهلوی دلدار بسته ام 266شمارهٔ ۶۶۳: رفتیم و به آن قامت رعنا نرسیدیم 267شمارهٔ ۶۶۴: چو صنعان مشق سودا می رسانم 268شمارهٔ ۶۶۵: در هجر تو تا چند من زار بگریم 269شمارهٔ ۶۶۶: به این بی طاقتی یارب به دنبالکه م ...270شمارهٔ ۶۶۷: نخواهد از شکنج دام هرگز کرد آزادم 271شمارهٔ ۶۶۸: کی راست به میزان وجود و عدم آیم 272شمارهٔ ۶۶۹: دو جهان است درکنار خودم 273شمارهٔ ۶۷۰: بیا که با همه تن چشم انتظار توایم 274شمارهٔ ۶۷۱: ما دامن وصل یار داربم 275شمارهٔ ۶۷۲: لعل تو مسیحا شد، بیمار چرا باشم 276شمارهٔ ۶۷۳: شمع سان شام غمت، منّت فردا نکشیم 277شمارهٔ ۶۷۴: ای غاشیهٔ شوق تو بر دوش نگاهم 278شمارهٔ ۶۷۵: گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم 279شمارهٔ ۶۷۶: ز هند تیره دل چون شمع روشنگر برون ...280شمارهٔ ۶۷۷: به یاد جلوهٔ شوخی، سبک ز جا رفتم 281شمارهٔ ۶۷۸: در آب دیده یا در سینهٔ پرآذر اندا ...282شمارهٔ ۶۷۹: صبح آینهٔ طلعت نیکوی تو دیدیم 283شمارهٔ ۶۸۰: من آن غارتگر جان می پرستم 284شمارهٔ ۶۸۱: ما چاک به دامن زدهٔ تهمت عشقیم 285شمارهٔ ۶۸۲: از بس غبار حسرت دیدار داشتم 286شمارهٔ ۶۸۳: چقدر حوصله باید که گداز آموزم 287شمارهٔ ۶۸۴: ساقیا رخ بنما تا همه از کار شویم 288شمارهٔ ۶۸۵: در زیر لب، آه از دل ناشاد برآرم 289شمارهٔ ۶۸۶: عقل دور است از آن جهان که منم 290شمارهٔ ۶۸۷: به امّیدی که لعل جرعه نوشی می زند ...291شمارهٔ ۶۸۸: جزای دوستی از شعله رخساران غمی دا ...292شمارهٔ ۶۸۹: هست چو شبنم از خودی، ننگ حجاب بر ...293شمارهٔ ۶۹۰: در غمت ترک گفتگو کردم 294شمارهٔ ۶۹۱: ما شکوه از آن زلف پریشان چه نویسی ...295شمارهٔ ۶۹۲: به مستی مرده ام ساقی، مهل مخمور د ...296شمارهٔ ۶۹۳: ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد ...297شمارهٔ ۶۹۴: به دل سخت تو حرفی ز دل تنگ زدم 298شمارهٔ ۶۹۵: آن نرگس میگسار دیدم 299شمارهٔ ۶۹۶: اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم 300شمارهٔ ۶۹۷: دو روزی کز قضا بایست با این کاروا ...301شمارهٔ ۶۹۸: عشق عالی مقام را نازم 302شمارهٔ ۶۹۹: جهان را رونق از شادابی گفتار می آ ...303شمارهٔ ۷۰۰: به دست آمد مرا تا زلف او، تدبیرها ...304شمارهٔ ۷۰۱: می شود دل چو گل از عیش پریشان چه ...305شمارهٔ ۷۰۲: چشم خودم چو اشک ز مژگان فروچکم 306شمارهٔ ۷۰۳: ز مستی های صهبای ازل میخانهٔ خویش ...307شمارهٔ ۷۰۴: چشم تو را ز جور، پشیمان نیافتم 308شمارهٔ ۷۰۵: ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گر ...309شمارهٔ ۷۰۶: من روشن روان غافل به زندان بدن رف ...310شمارهٔ ۷۰۷: می گریزم ز جهان بار چرا بردارم 311شمارهٔ ۷۰۸: چه پروا توشهٔ واماندگی چون در کمر ...312شمارهٔ ۷۰۹: ز بستر تا به کی پهلو پی تسکین بگر ...313شمارهٔ ۷۱۰: دل آگه سر راهش ز پاس راز گرداندم 314شمارهٔ ۷۱۱: دست بر دل کی درین وحشت سرا می داش ...315شمارهٔ ۷۱۲: ز سامان سفر با خود دل رنجیده ای د ...316شمارهٔ ۷۱۳: ز حیلت سازی نفس صلاح اندیش می ترس ...317شمارهٔ ۷۱۴: زاهد از پای خم باده چه سان برخیزم 318شمارهٔ ۷۱۵: ز بس دارد غم آن گل عذار آشفته احو ...319شمارهٔ ۷۱۶: به خون خود چو گل آغشته دامن تا گر ...320شمارهٔ ۷۱۷: زمین و آسمان بیهوده می پیمود آواز ...321شمارهٔ ۷۱۸: نگاهی کن به حالم، دل به یغما داده ...322شمارهٔ ۷۱۹: عمارت برنمی تابم، ملامتخانه ی عشق ...323شمارهٔ ۷۲۰: فال فرخنده بیایید به دیدار زنیم 324شمارهٔ ۷۲۱: نشد فغان به اثر تا ره جنون نزدم 325شمارهٔ ۷۲۲: خشت خرد به روزنه قال می زنیم 326شمارهٔ ۷۲۳: ما خضر دل به چشمه پیکان فروختیم 327شمارهٔ ۷۲۴: بر آن سرم که غم تازه در کنار کشم 328شمارهٔ ۷۲۵: از شام هجر منّت دیدار می کشم 329شمارهٔ ۷۲۶: چقدر ز کلک و نامه، خبر نهان فرستم 330شمارهٔ ۷۲۷: محیط گوهری از اشک طوفان زای خود د ...331شمارهٔ ۷۲۸: شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم 332شمارهٔ ۷۲۹: از وضع زخود رفتگی یار خرابم 333شمارهٔ ۷۳۰: در دهر حرامی زده شد سحر حلالم 334شمارهٔ ۷۳۱: پر و بال تذروان محبت بسته دیوانم 335شمارهٔ ۷۳۲: خرقه را در گرو ساغر لبریز کنیم 336شمارهٔ ۷۳۳: ز چشمم آستین بردار تا سیل دمان ری ...337شمارهٔ ۷۳۴: حساب از سختی آرام فرسا برنمی دارم 338شمارهٔ ۷۳۵: دل به آب خضر و عمر جاودان نسپرده ...339شمارهٔ ۷۳۶: لب عرض شکوه خامش نه ز بیم غیر دار ...340شمارهٔ ۷۳۷: نمی آید به راه شوخ طنازی که من دا ...341شمارهٔ ۷۳۸: سحر اشکم خروشان بود و آهم شیون اف ...342شمارهٔ ۷۳۹: تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان 343شمارهٔ ۷۴۰: محبّت برتر آمد از چه و چون 344شمارهٔ ۷۴۱: اگر خورشید را در زیر دامان می توا ...345شمارهٔ ۷۴۲: چه خوش است با خیال تو نهفته رازکر ...346شمارهٔ ۷۴۳: شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون 347شمارهٔ ۷۴۴: کار دل خام شد از سوزش بسیار چنین 348شمارهٔ ۷۴۵: ساقی مده خمارم در انتظار چندین 349شمارهٔ ۷۴۶: کوتاه ماند دست تمنّا در آستین 350شمارهٔ ۷۴۷: آیین عشق چیست؟ دلیرانه سوختن 351شمارهٔ ۷۴۸: زهد ما با می گلفام چه خواهد بودن 352شمارهٔ ۷۴۹: خودی بردار از پیش نظر حسن دلارا ب ...353شمارهٔ ۷۵۰: نیست دل را هوس دل شکنی بهتر ازین 354شمارهٔ ۷۵۱: ز فیض آبرو سبز است، نخل مدعای من 355شمارهٔ ۷۵۲: ز خط گلعذاران است سودایی دماغ من 356شمارهٔ ۷۵۳: ای درد تو یار جانی من 357شمارهٔ ۷۵۴: گلگونه ی بهار است خوناب دیده ی من 358شمارهٔ ۷۵۵: دیدی چهاکرد، غم با دل من 359شمارهٔ ۷۵۶: این لاله نیست بر سر مشت غبار من 360شمارهٔ ۷۵۷: نمودی جلوه ای شیرین شمایل در خیال ...361شمارهٔ ۷۵۸: بگشای زلف و طرهٔ سنبل به تابکن 362شمارهٔ ۷۵۹: از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن 363شمارهٔ ۷۶۰: تا هوا ابر است ساقی، باده ای در ش ...364شمارهٔ ۷۶۱: بالین نهاده ام به سر کوی خویشتن 365شمارهٔ ۷۶۲: چشمت از ناز نبستهست در راز به من 366شمارهٔ ۷۶۳: نقاب از چهره بگشا، شور محشر را تم ...367شمارهٔ ۷۶۴: هان ای حریف میکده، می در ایاغ کن 368شمارهٔ ۷۶۵: جانا میاموز، فارغ نشستن 369شمارهٔ ۷۶۶: ز خون دیده باشد مایه دار، اشک غم ...370شمارهٔ ۷۶۷: چون شمع ما را هم زبان، گرم سخن خو ...371شمارهٔ ۷۶۸: گر چنین پر رخنه از سوز جگر خواهد ...372شمارهٔ ۷۶۹: ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردا ...373شمارهٔ ۷۷۰: بی تو چسان به سر برد جان امیدوار ...374شمارهٔ ۷۷۱: نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من 375شمارهٔ ۷۷۲: ز درویشی بقا دارد دل روشن ضمیر من 376شمارهٔ ۷۷۳: پیری به راه حرص نتابد عنان من 377شمارهٔ ۷۷۴: خارم که نیست گلشن صورت سرای من 378شمارهٔ ۷۷۵: که خواهد رسانید پیغام من 379شمارهٔ ۷۷۶: با این تنک سرمایگی، زحمت مکش زاری ...380شمارهٔ ۷۷۷: ز رخ چون آتش موسی نمودی، سینه سین ...381شمارهٔ ۷۷۸: روی کِه جلوه کرده که حیرانم این چ ...382شمارهٔ ۷۷۹: نامه ات خواندم و می بایدم افشان ک ...383شمارهٔ ۷۸۰: ای طلعت سیمین بران آیینهٔ رخسار ت ...384شمارهٔ ۷۸۱: دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو 385شمارهٔ ۷۸۲: ای آب خضر، سایهٔ سرو روان تو 386شمارهٔ ۷۸۳: بنگر حه می کند مژه های دراز تو 387شمارهٔ ۷۸۴: به طوطی نکته آموزد لب شیرین کلام ...388شمارهٔ ۷۸۵: هدف سینه ز من، ناوک مژگان از تو 389شمارهٔ ۷۸۶: من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو 390شمارهٔ ۷۸۷: کام دلی به عالم ناپایدار کو 391شمارهٔ ۷۸۸: ساقی می عارفانه ات کو 392شمارهٔ ۷۸۹: جان را سپند ساز و به آتش نثار شو 393شمارهٔ ۷۹۰: دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو 394شمارهٔ ۷۹۱: زند بر خرمن شادیّ و غم برق جمال ت ...395شمارهٔ ۷۹۲: هله من جان جهانم، تنه ناها یاهو 396شمارهٔ ۷۹۳: کسی داند که هر بیتش به دیوان می ز ...397شمارهٔ ۷۹۴: در ملک جسم روشنی جان به نیم جو 398شمارهٔ ۷۹۵: من در میان نبودم، دل بود و یار هر ...399شمارهٔ ۷۹۶: مطلوب در لباس طلبکار آمده 400شمارهٔ ۷۹۷: تا رفته از نظر، ز تنم جان برآمده 401شمارهٔ ۷۹۸: دل، سیه مست به سودای تو از جا رفت ...402شمارهٔ ۷۹۹: تیغت از فرق مبتلا رفته 403شمارهٔ ۸۰۰: نسرین بری گلگون قبا، از جلوه جانم ...404شمارهٔ ۸۰۱: از ما نهان ز فرط ظهوری، چه فایده 405شمارهٔ ۸۰۲: روضه خلد خدایا به نکوکاران ده 406شمارهٔ ۸۰۳: عشق تو بانگ زد به زمین و زمان همه 407شمارهٔ ۸۰۴: سوی محراب شدم با می ناب آلوده 408شمارهٔ ۸۰۵: لعل لب او تا به لب جام رسیده 409شمارهٔ ۸۰۶: گل را ورقم رونق بازار شکسته 410شمارهٔ ۸۰۷: سحر آمد ندا ز میخانه 411شمارهٔ ۸۰۸: صبوحی از چمن مستانه پیراهن قبا کر ...412شمارهٔ ۸۰۹: خوش تلخ عتاب آمده ای حرف به جا چه 413شمارهٔ ۸۱۰: دوشین چو شفق بودم، خون جگر آلوده 414شمارهٔ ۸۱۱: مژگان نگر چو عربده جویان برآمده 415شمارهٔ ۸۱۲: نمی بینم کسی از آشنارویان به جا م ...416شمارهٔ ۸۱۳: گر غمزه اش به یغما، دل را ز ما گر ...417شمارهٔ ۸۱۴: دل داغ تو را به جان گرفته 418شمارهٔ ۸۱۵: در دیده نگاه تو که از جوش فتاده 419شمارهٔ ۸۱۶: رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده 420شمارهٔ ۸۱۷: رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته 421شمارهٔ ۸۱۸: به جلوه های رسا سرفراز می آیی 422شمارهٔ ۸۱۹: سر چه باشد که تو در راه وفا نگذار ...423شمارهٔ ۸۲۰: ای آنکه غم هجرکشیدن نتوانی 424شمارهٔ ۸۲۱: گاهی به نگاهی دل ما شاد نکردی 425شمارهٔ ۸۲۲: ای عهد شکن، با تو اگر کار نبودی 426شمارهٔ ۸۲۳: سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی 427شمارهٔ ۸۲۴: به قید جسم ز جان جهان چه می دانی 428شمارهٔ ۸۲۵: لوح دل را اگر از نقش دوبی ساده کن ...429شمارهٔ ۸۲۶: در پرده خط، خال به صد ناز گرفتی 430شمارهٔ ۸۲۷: تنگی از دل نرود تا تو میان نگشایی 431شمارهٔ ۸۲۸: یک نفس نیست که خون در دل شیدا نکن ...432شمارهٔ ۸۲۹: بر هر زمین که جلوه کنی آسمان کنی 433شمارهٔ ۸۳۰: تو و زهد خشک زاهد، من و عشق و می ...434شمارهٔ ۸۳۱: کشیدی تیغ و ساغر، گشتی آتش، گفتیم ...435شمارهٔ ۸۳۲: چو چشم آینه حیرانم از جمال کسی 436شمارهٔ ۸۳۳: من رند خراباتم،سر مست و خراب اولی 437شمارهٔ ۸۳۴: زان نور دیده، شد مژهٔ خون فشان ته ...438شمارهٔ ۸۳۵: که گفتت گرد سر آن طرهٔ عنبرفشان ب ...439شمارهٔ ۸۳۶: سرت گردم، نمی پرسی تو هم دیوانه ا ...440شمارهٔ ۸۳۷: خوش آنکه بزم حریفان کنون بیارایی 441شمارهٔ ۸۳۸: ای روی تو را موج عرق آینه سازی 442شمارهٔ ۸۳۹: افشاند نسیم سحری زلف نگاری 443شمارهٔ ۸۴۰: ای سوختهٔ عشق چرا کم ز سپندی 444شمارهٔ ۸۴۱: بر دیده کشم سرمه ز خاک کف پایی 445شمارهٔ ۸۴۲: ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی 446شمارهٔ ۸۴۳: اگر از دیده ابنای زمان مستوری 447شمارهٔ ۸۴۴: کمند جذبه اش نگذاشت مجنونی به صحر ...448شمارهٔ ۸۴۵: ز کاوش مژه ى شوخ آتشین خویی 449شمارهٔ ۸۴۶: مرا دور از تو، گل در پیرهن خار اس ...450شمارهٔ ۸۴۷: دل آشفته و دیده خونبار داری 451شمارهٔ ۸۴۸: منت نکشد همّتم از دست دعایی 452شمارهٔ ۸۴۹: نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ رسایی 453شمارهٔ ۸۵۰: تو گر ابر نقاب از روی آتشناک بردا ...454شمارهٔ ۸۵۱: چرا ازشام زلف آن صبح تابان بر نمی ...455شمارهٔ ۸۵۲: به حسرت گفت با صیاد خون آغشته نخج ...456شمارهٔ ۸۵۳: خصم آسودگیم، ای غم جانان مددی 457شمارهٔ ۸۵۴: ز دام طره، شکنهای دلربا بنمای 458شمارهٔ ۸۵۵: تا شکن از دور روزگار نیابی 459شمارهٔ ۸۵۶: بکش خون دلم تا مستی بی دردسر یابی 460شمارهٔ ۸۵۷: خواست شاهد می پرستم، یللی 461شمارهٔ ۸۵۸: دوشینه دلم داشت به یاد تو سرودی 462شمارهٔ ۸۵۹: ز دل غافلی یار جانی نباشی 463شمارهٔ ۸۶۰: ای خستهٔ بی قرار چونی 464شمارهٔ ۸۶۱: به قید آب وگل ای جان ناتوان چونی 465شمارهٔ ۸۶۲: حین طفت حول الحی اذ مررت بالجانی 466شمارهٔ ۸۶۳: برده ست غمت، دست و دل ازکار، کجای ...467شمارهٔ ۸۶۴: در قید غمم، خاطر آزاد کجایی 468شمارهٔ ۸۶۵: خرابم از ادای شیوهٔ مستانهٔ چشمی 469شمارهٔ ۸۶۶: طبیب من، حرا از خسته جان خود نمی ...470شمارهٔ ۸۶۷: به دستم داده دستی، برده در خونم ف ...471شمارهٔ ۸۶۸: بود می خانه ها، در چشم شهلای تو ا ...472شمارهٔ ۸۶۹: ابرکفت بنازم، فیضی ببار ساقی 473شمارهٔ ۸۷۰: ابر، تر دامن و سرد است هوا ای ساق ...474شمارهٔ ۸۷۱: بساط سرو گل، افسرده شد در گلشن ای ...475شمارهٔ ۸۷۲: خموشی گزین در دبستان معنی 476شمارهٔ ۸۷۳: من صیدم و دام، زندگانی 477شمارهٔ ۸۷۴: توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظ ...478شمارهٔ ۸۷۵: با یار گفتم از غم بسیار، اندکی 479شمارهٔ ۸۷۶: دو خصم داده به هم دست و این فگار ...480شمارهٔ ۸۷۷: حیران لقایی شدم امروزکه دانی 481شمارهٔ ۸۷۸: ز عاشق شکوه ای جز مهر ورزیدن نمی ...482شمارهٔ ۸۷۹: هجر در دامن دل ریخته خار عجبی 483شمارهٔ ۸۸۰: چون خود اگر عشوه گری داشتی 484شمارهٔ ۸۸۱: به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از ...485شمارهٔ ۸۸۲: کند گردآوری زلفش، دل شوریده بسیار ...486شمارهٔ ۸۸۳: به افسونها، شنیدم بوالهوس را، شاد ...487شمارهٔ ۸۸۴: مست صهبای الستم یللی 488شمارهٔ ۸۸۵: بدا ما قد بدا فی الحبّ من بیداءِ ...489شمارهٔ ۸۸۶: نمی ماند به مصر از پیرهن، جز تهمت ...490شمارهٔ ۸۸۷: دلا، به جبهه، در دوست را نشان چه ...491شمارهٔ ۸۸۸: در دیده و دل، از دل و از دیده جدا ...492شمارهٔ ۸۸۹: فریاد که از عاشق مسکین که تو داری 493شمارهٔ ۸۹۰: ای ناله، خوشا بخت رسایی که تو دار ...494شمارهٔ ۸۹۱: بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی 495شمارهٔ ۸۹۲: چو فرهاد ار به تیغ بیستون مردانه ...496شمارهٔ ۸۹۳: راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، ...497شمارهٔ ۸۹۴: خاطر از دردسر بیهده آزاده کنی 498شمارهٔ ۸۹۵: می گرفتیم به جانان، سر راهی، گاهی 499شمارهٔ ۸۹۶: درد دل گفتمی، ار همنفسی داشتمی 500شمارهٔ ۸۹۷: به صورت هر چه بینی، نقش برآب است ...501شمارهٔ ۸۹۸: گر سینه شود سینا، بی تاب و توانست ...502شمارهٔ ۸۹۹: کند خون دل من، چشم تر را خانه آرا ...503شمارهٔ ۹۰۰: به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی 504شمارهٔ ۹۰۱: نمی دانم تو بی پروا نگاه، از دل چ ...505شمارهٔ ۹۰۲: ای دل، سپند آتش سودای کیستی 506شمارهٔ ۹۰۳: ناله ام را در دلش تأثیر بودی کاشک ...507شمارهٔ ۹۰۴: چه خوش بود که به دی، طرح نوبهار ک ...508شمارهٔ ۹۰۵: خاصان تمام مستند، ساقی صلای عامی 509شمارهٔ ۹۰۶: به دلهای دماغ آشفته، سنبل می کند ...510شمارهٔ ۹۰۷: به جان سوزی، نی کلک سخن ساز مرا د ...511شمارهٔ ۹۰۸: ای از شرار عشق تو هر سینه آتشخانه ...512شمارهٔ ۹۰۹: ز نقش خط که به رخسار ارغوان زده ا ...513شمارهٔ ۹۱۰: آگه ز بی وفایی اغیار گشته ای 514شمارهٔ ۹۱۱: بنمای رخ چون دیده را گرم تماشاکرد ...515شمارهٔ ۹۱۲: ای شوق، در شکنجهٔ دل ها چگونه ای

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ