کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز مستی های صهبای ازل میخانهٔ خویشم

    چو چشم خوش نگاهان سرخوش از پیمانهٔ خویشم

    تجلی کرده در جانم جمال شعله رخساری

    ز ایمانم چه پرسی؟ گبر آتش خانه خویشم

    دلم چون شعله جواله با خود عشق می بازد

    چراغ خلوت خاص خود و پروانه خویشم

    به یک عکس است چشم، آیینهٔ تصویر را دایم

    همین محو تماشای رخ جانانه خویشم

    به امّید اسیری رفته ام از خود بیابانها

    به ذوق آشنایی های او بیگانهٔ خویشم

    برون از من نباشد جلوه گاهی حق و باطل را

    خرابات دلم، هم کعبه هم بتخانهٔ خویشم

    دل صد چاکم آراید حواس آشفتگیها را

    که هم زلف پریشان خود و هم شانه خویشم

    فسونی از نفس هر دم به گوشم می زند هستی

    گران بالین خواب غفلت از افسانهٔ خویشم

    شکستم قدر خود را در جهان از خوش عنانیها

    من سرگشته، آب آسیای دانه خویشم

    به آبا فخرکردن کار کودک مشربان باشد

    فراموش است درس ابجد طفلانهٔ خویشم

    خروش سینه چون سیلاب دارد پای کوبانم

    طربناک از سماع نالهٔ مستانهٔ خویشم

    به مطرب نیست حاجت چون جرس شوریده مغزان را

    فغان خیز است دیوار و در کاشانهٔ خویشم

    حزین از گوشهٔ دل پا برون ننهاده ام هرگز

    اگر گنجم اگر دیوانه، در ویرانهٔ خویشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha