کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گل داغی ز عشق او، بیاراید جهانی را

    که یک خورشید بس باشد زمین و آسمانی را

    خراب طاقتم در عاشقی، کز دل تپیدنها

    پیاپی می دهم جام تغافل، سرگرانی را

    جهانی را چو مجنون، حسن لیلی کرده صحرایی

    بیابان گرد دارد یوسف ما، کاروانی را

    به خاطر ره مده ساقی، دم افسردهٔ زاهد

    چمن پیرا مکن ای شاخ گل، باد خزانی را

    به امّیدی که گاهی گستراند سایه بر خاکم

    به خون دل، به بار آوردهام سرو روانی را

    تو کز ابر کف، آبی تشنه کامان را نبخشایی

    چرا چون باد، دامن می زنی آتش به جانی را؟

    حزین را نیست در دل، فکر سامان پر و بالی

    قفس پرورده کرد آخر، غمت عرش آشیانی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha