به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حزین لاهیجی

حزین لاهیجیغزلیاتشمارهٔ ۵۰۶: زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این چنین باید

2030عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این چنین باید

نگه در دیدهٔ تر سوخت، رخسار این چنین باید

تپد دل در بر از طرز خرام تازه شمشادش

غبارم را به شور آورده، رفتار این چنین باید

خمارآلودهٔ منّت نیم از ساغر و مینا

شرابم خون، دلم پیمانه، خمّار این چنین باید

ز شمع کلبه ام باشد شرر در سنگ روشن تر

سیه روزان هجران را شب تار این چنین باید

حزین از دامن پاک نفس، صیقل زدی دل را

غبار از خاطر ما رفت، گفتار این چنین باید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۰۵: دارم از عشق و جنون سلسله جنبانی چ ...2شمارهٔ ۵۰۶: زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این ...3شمارهٔ ۵۰۷: موج حیات از آن گل رخساره نگسلد 4شمارهٔ ۵۰۸: در خاره، خدنگ نگهت کار نماید 5شمارهٔ ۵۰۹: رهرو وادی عشق، آبله پا می باید 6شمارهٔ ۵۱۰: عیش ار به دل آبله ناکم گذرانند 7شمارهٔ ۵۱۱: مردان نظر از نرگس فتّان تو یابند 8شمارهٔ ۵۱۲: من چشمم و عالم همه خار است ببینید 9شمارهٔ ۵۱۳: خمارین نرگسش، می در رگ خمّار نگذا ...10شمارهٔ ۵۱۴: سبک از جا رود، هر کس که با ما یار ...11شمارهٔ ۵۱۵: خوش آنکه یار، کله گوشهٔ وفا شکند 12شمارهٔ ۵۱۶: چون شمع ز خود گرم شتابم به دمی چن ...13شمارهٔ ۵۱۷: ز مرد کار، دل روزگار می لرزد 14شمارهٔ ۵۱۸: ازین دهشت که هجرانی مبادا در کمین ...15شمارهٔ ۵۱۹: تبسم شرمگین ز آن غنچهٔ خودکام می ...16شمارهٔ ۵۲۰: فسانهٔ شب غم را چراغ می فهمد 17شمارهٔ ۵۲۱: خورشید بندهٔ توست، اقرار می نماید 18شمارهٔ ۵۲۲: از کارگاه نسبت، هرکس لباس پوشد 19شمارهٔ ۵۲۳: نشد شبی که می خونم از سبو نچکد 20شمارهٔ ۵۲۴: سپهر سفله پرور در شکستم راحتی یاب ...21شمارهٔ ۵۲۵: بدآموز وفا کی قدر ناز یار می داند 22شمارهٔ ۵۲۶: دستان زن عشرتکده، فریاد نداند 23شمارهٔ ۵۲۷: به سینه چون مژهٔ او سنان بجنباند 24شمارهٔ ۵۲۸: خمش زخوی تو عاشق بود زبانش و لرزد 25شمارهٔ ۵۲۹: از یاد شکّر خنده اش، تلخی هجران ش ...26شمارهٔ ۵۳۰: اثر چون نیست در فریاد ما، پاس نفس ...27شمارهٔ ۵۳۱: در حضرت شاهان، دل گمراه نگهدار 28شمارهٔ ۵۳۲: برکف، دل سی پارهٔ عشّاق نگهدار 29شمارهٔ ۵۳۳: کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار 30شمارهٔ ۵۳۴: ای دل، به ناله از جگر خاره خون بر ...31شمارهٔ ۵۳۵: ای صبا نکته ای از لعل شکربار بیار 32شمارهٔ ۵۳۶: ای دل همه لافی سخن حوصله بگذار 33شمارهٔ ۵۳۷: بی تو در پیرهن نامیه، خار است بها ...34شمارهٔ ۵۳۸: سبز شد خط لبّ یار، بهار است بهار 35شمارهٔ ۵۳۹: هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دی ...36شمارهٔ ۵۴۰: من خراباتیم ای شوخ، مرا یار مگیر 37شمارهٔ ۵۴۱: می کند دل در خم زلف تو زاری بیشتر 38شمارهٔ ۵۴۲: ساقی به لبم بادهٔ پالیده فروبار 39شمارهٔ ۵۴۳: از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار 40شمارهٔ ۵۴۴: داریم به کف زلفی، محشر به کمین ان ...41شمارهٔ ۵۴۵: مزد تردستی فرهاد رسید آخر کار 42شمارهٔ ۵۴۶: عشق آشنا شد شمع من، طبع هوا خواهش ...43شمارهٔ ۵۴۷: سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز 44شمارهٔ ۵۴۸: صبح از اثر چغانه برخیز 45شمارهٔ ۵۴۹: یا از سر روزگار برخیز 46شمارهٔ ۵۵۰: حیرت زده را تاب رخ یار میاموز 47شمارهٔ ۵۵۱: ای عشق، خون دیده مرا در ایاغ ریز 48شمارهٔ ۵۵۲: با یار نیست دوری ما راکمی هنوز 49شمارهٔ ۵۵۳: ز ترکتازی آن نازنین سوار هنوز 50شمارهٔ ۵۵۴: به عجز من بنگر وز غرور یارمپرس 51شمارهٔ ۵۵۵: جز خون به بزم ما می نابی ندید کس 52شمارهٔ ۵۵۶: دلها ز جلوه خون شد و یاری ندید کس 53شمارهٔ ۵۵۷: بی مطرب و می چشم تری را چه کند کس 54شمارهٔ ۵۵۸: جلوهٔ ناز تو ای سرو روان ما را بس 55شمارهٔ ۵۵۹: شب سودازدگان زلف پریشان تو بس 56شمارهٔ ۵۶۰: ای طرّه برافشانده، خدا را ز گدا پ ...57شمارهٔ ۵۶۱: تلخ از لبت، ای خسرو خوبان به گدا ...58شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی صبوح نجات از خمار بخش 59شمارهٔ ۵۶۳: گر نشد جان و دلم از رخ زیبای تو خ ...60شمارهٔ ۵۶۴: دارم ز ریزش مژه، جیب و کنار خوش 61شمارهٔ ۵۶۵: برقع طرف نگردد، با آتشین عذارش 62شمارهٔ ۵۶۶: پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خو ...63شمارهٔ ۵۶۷: دارم ز داغ دل چمنی در کنار خویش 64شمارهٔ ۵۶۸: باید از نالهء جانکاه عصا دارد پیش 65شمارهٔ ۵۶۹: بی نشانی همه شان است به عنقا مفرو ...66شمارهٔ ۵۷۰: شادیم که شد جهان فراموش 67شمارهٔ ۵۷۱: چو شمع، انجمن افروز کفر و ایمان ب ...68شمارهٔ ۵۷۲: آمد شبی به خوابم، آن ماه پرنیان پ ...69شمارهٔ ۵۷۳: آیا همای تیر تو جوید نشان خویش 70شمارهٔ ۵۷۴: کرده ام خاک در میکده را بستر خویش 71شمارهٔ ۵۷۵: بستم کمر چو عنقا در بی نشانی خویش 72شمارهٔ ۵۷۶: یک دم به مزد دیده شب زنده دار خوی ...73شمارهٔ ۵۷۷: فکندم دل به کوثر از زلال لعل نوشی ...74شمارهٔ ۵۷۸: بود یارم غم دیرینهء خویش 75شمارهٔ ۵۷۹: قیامت شد به پا از جلوه نوخیز شمشا ...76شمارهٔ ۵۸۰: چو موج می جدا از باده نتوان کرد پ ...77شمارهٔ ۵۸۱: هرگل که پر از لخت جگر نیست کنارش 78شمارهٔ ۵۸۲: گر تیر جفایی رسد از دوست، نشان با ...79شمارهٔ ۵۸۳: سالک، ز سراغ ره مقصود خمش باش 80شمارهٔ ۵۸۴: از چشم خویش باشد، باغ و بهار دروی ...81شمارهٔ ۵۸۵: سپندآسا در آتشخانه می رقص 82شمارهٔ ۵۸۶: هجران رسیده، کی برد از روزگار، فی ...83شمارهٔ ۵۸۷: ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط 84شمارهٔ ۵۸۸: عشاق را ز سیر گل و ارغوان چه حظ 85شمارهٔ ۵۸۹: نی می سرود با دل پرشور در سماع 86شمارهٔ ۵۹۰: رخ برفروختی، زدی آتش به جان شمع 87شمارهٔ ۵۹۱: ای نثار ره تیغ تو سرافشانی شمع 88شمارهٔ ۵۹۲: کرده عشق شعله خو ب بشه درجانم چو ...89شمارهٔ ۵۹۳: چون لاله شد از باغ رخت قسمت من دا ...90شمارهٔ ۵۹۴: دایم به تلخ کامی یاران خورم دریغ 91شمارهٔ ۵۹۵: زندگی در جمع سامان رفت، حیف 92شمارهٔ ۵۹۶: ای سر و سرور مغان، خیز و بیار چنگ ...93شمارهٔ ۵۹۷: همه فیض است می پرستی عشق 94شمارهٔ ۵۹۸: ای نمک حسن تو، شور نمکدان عشق 95شمارهٔ ۵۹۹: نگردد غرق طوفان کشتی بی لنگر عاشق 96شمارهٔ ۶۰۰: زلف پریشان نهد، سلسله بر پای عشق 97شمارهٔ ۶۰۱: یک مشت سفله مانده بجا از کرام خلق 98شمارهٔ ۶۰۲: چون وصل در نگنجد، هجران کجاست لای ...99شمارهٔ ۶۰۳: تا شد سر غم گرم به طوفان من از اش ...100شمارهٔ ۶۰۴: جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک 101شمارهٔ ۶۰۵: هندوستان غربت بادا به ما مبارک 102شمارهٔ ۶۰۶: بر سر زدیم لالهٔ داغی به جای گل 103شمارهٔ ۶۰۷: چو بر سر زند شاخ، مستانه گل 104شمارهٔ ۶۰۸: رنگین سخنی چون کند از خامهٔ ما گل 105شمارهٔ ۶۰۹: خطّ تو، لوح صفحه طراز کتاب گل 106شمارهٔ ۶۱۰: جهان ساده پر کار است از نقش و نگا ...107شمارهٔ ۶۱۱: عشق اگر یار شود از اثر زاری دل 108شمارهٔ ۶۱۲: زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل 109شمارهٔ ۶۱۳: ای از رخت مشاطه را، صد چشم حیران ...110شمارهٔ ۶۱۴: شدم ز توبهٔ بی صرفه در بهار خجل 111شمارهٔ ۶۱۵: حاجت اگر بری، در دولتسراست دل 112شمارهٔ ۶۱۶: هرگه به یادش از جگر افغان برآورم 113شمارهٔ ۶۱۷: چون طوطی اگر نام به گفتار بر آرم 114شمارهٔ ۶۱۸: با یاد نرگست، چو می ناب می زدم 115شمارهٔ ۶۱۹: چون شاخ گل از باد سحر، بار فشاندم 116شمارهٔ ۶۲۰: از دیده ی دل پرده ی پندارگرفتیم 117شمارهٔ ۶۲۱: راه از همه سو بر خبر خویش گرفتیم 118شمارهٔ ۶۲۲: غافل دمی از جذبهٔ صیّاد نگردیم 119شمارهٔ ۶۲۳: عشاق تو را قافله سالار نگردیم 120شمارهٔ ۶۲۴: به یک ایمای ابرو زندهٔ جاوید گردی ...121شمارهٔ ۶۲۵: دل تنگ از ستمت رشک گلستان کردم 122شمارهٔ ۶۲۶: عشق تو ملک خسروی، داغ تو چتر شاهی ...123شمارهٔ ۶۲۷: برخیز سوی عالم بالا برون رویم 124شمارهٔ ۶۲۸: به وصل از خوی او نظاره دیدار نتوا ...125شمارهٔ ۶۲۹: به صد جان غمزه ات مفت خریدار است ...126شمارهٔ ۶۳۰: سپاه فتنه با آن چشم جلاد است می د ...127شمارهٔ ۶۳۱: نگاهش با اسیران بر سر ناز است می ...128شمارهٔ ۶۳۲: ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نم ...129شمارهٔ ۶۳۳: غم دنیا ندارم، در پی عقبا نمی مان ...130شمارهٔ ۶۳۴: ای دوست به هر منزل، همخانه تو را ...131شمارهٔ ۶۳۵: موسی صفت به داغ ظهور تو سوختیم 132شمارهٔ ۶۳۶: پیش از ظهور جلوهٔ جانانه سوختیم 133شمارهٔ ۶۳۷: شیر و شکر ز تلخی ایّام می کشم 134شمارهٔ ۶۳۸: بود تا چند در دل حسرت آن خوش بر و ...135شمارهٔ ۶۳۹: سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم 136شمارهٔ ۶۴۰: ترسم که پریشان شود از ناله غبارم 137شمارهٔ ۶۴۱: معنی کناره گیرد اگر از میان روم 138شمارهٔ ۶۴۲: طعنه هرگز به دل آزاری خاری نزدم 139شمارهٔ ۶۴۳: برق آهی ز جگر در شب تاری نزدیم 140شمارهٔ ۶۴۴: به پای خم اگر یکبار طالع بار می د ...141شمارهٔ ۶۴۵: چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم 142شمارهٔ ۶۴۶: خراباتی نژادم دلق شیادانهای دارم 143شمارهٔ ۶۴۷: پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دا ...144شمارهٔ ۶۴۸: نیم صورت پرست، اینجا تماشای دگر د ...145شمارهٔ ۶۴۹: گرچه در سینه صد آتشکده آتش دارم 146شمارهٔ ۶۵۰: ز بس راز تو را پنهان ازین نامحرما ...147شمارهٔ ۶۵۱: از خاک آستانت تا دیده دور دارم 148شمارهٔ ۶۵۲: خرابی برنتابد محنت آبادی که من دا ...149شمارهٔ ۶۵۳: جز ذکر تو ساقی، دگر اوراد ندارم 150شمارهٔ ۶۵۴: من صبر ز مژگان سیه تاب ندارم 151شمارهٔ ۶۵۵: به ره سربسته مکتوبی از آن مهرآشنا ...152شمارهٔ ۶۵۶: اگر من بیستون عشق را تعمیر می کرد ...153شمارهٔ ۶۵۷: کام اگر حاصل از آن لعل می آشام کن ...154شمارهٔ ۶۵۸: برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم 155شمارهٔ ۶۵۹: خوش آنکه خرقهٔ ناموس و ننگ پاره ک ...156شمارهٔ ۶۶۰: برخیز که دامان سحرگاه بگیریم 157شمارهٔ ۶۶۱: دل را به نهانخانهٔ دیدار فرستیم 158شمارهٔ ۶۶۲: طرفی که من ز پهلوی دلدار بسته ام 159شمارهٔ ۶۶۳: رفتیم و به آن قامت رعنا نرسیدیم 160شمارهٔ ۶۶۴: چو صنعان مشق سودا می رسانم 161شمارهٔ ۶۶۵: در هجر تو تا چند من زار بگریم 162شمارهٔ ۶۶۶: به این بی طاقتی یارب به دنبالکه م ...163شمارهٔ ۶۶۷: نخواهد از شکنج دام هرگز کرد آزادم 164شمارهٔ ۶۶۸: کی راست به میزان وجود و عدم آیم 165شمارهٔ ۶۶۹: دو جهان است درکنار خودم 166شمارهٔ ۶۷۰: بیا که با همه تن چشم انتظار توایم 167شمارهٔ ۶۷۱: ما دامن وصل یار داربم 168شمارهٔ ۶۷۲: لعل تو مسیحا شد، بیمار چرا باشم 169شمارهٔ ۶۷۳: شمع سان شام غمت، منّت فردا نکشیم 170شمارهٔ ۶۷۴: ای غاشیهٔ شوق تو بر دوش نگاهم 171شمارهٔ ۶۷۵: گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم 172شمارهٔ ۶۷۶: ز هند تیره دل چون شمع روشنگر برون ...173شمارهٔ ۶۷۷: به یاد جلوهٔ شوخی، سبک ز جا رفتم 174شمارهٔ ۶۷۸: در آب دیده یا در سینهٔ پرآذر اندا ...175شمارهٔ ۶۷۹: صبح آینهٔ طلعت نیکوی تو دیدیم 176شمارهٔ ۶۸۰: من آن غارتگر جان می پرستم 177شمارهٔ ۶۸۱: ما چاک به دامن زدهٔ تهمت عشقیم 178شمارهٔ ۶۸۲: از بس غبار حسرت دیدار داشتم 179شمارهٔ ۶۸۳: چقدر حوصله باید که گداز آموزم 180شمارهٔ ۶۸۴: ساقیا رخ بنما تا همه از کار شویم 181شمارهٔ ۶۸۵: در زیر لب، آه از دل ناشاد برآرم 182شمارهٔ ۶۸۶: عقل دور است از آن جهان که منم 183شمارهٔ ۶۸۷: به امّیدی که لعل جرعه نوشی می زند ...184شمارهٔ ۶۸۸: جزای دوستی از شعله رخساران غمی دا ...185شمارهٔ ۶۸۹: هست چو شبنم از خودی، ننگ حجاب بر ...186شمارهٔ ۶۹۰: در غمت ترک گفتگو کردم 187شمارهٔ ۶۹۱: ما شکوه از آن زلف پریشان چه نویسی ...188شمارهٔ ۶۹۲: به مستی مرده ام ساقی، مهل مخمور د ...189شمارهٔ ۶۹۳: ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد ...190شمارهٔ ۶۹۴: به دل سخت تو حرفی ز دل تنگ زدم 191شمارهٔ ۶۹۵: آن نرگس میگسار دیدم 192شمارهٔ ۶۹۶: اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم 193شمارهٔ ۶۹۷: دو روزی کز قضا بایست با این کاروا ...194شمارهٔ ۶۹۸: عشق عالی مقام را نازم 195شمارهٔ ۶۹۹: جهان را رونق از شادابی گفتار می آ ...196شمارهٔ ۷۰۰: به دست آمد مرا تا زلف او، تدبیرها ...197شمارهٔ ۷۰۱: می شود دل چو گل از عیش پریشان چه ...198شمارهٔ ۷۰۲: چشم خودم چو اشک ز مژگان فروچکم 199شمارهٔ ۷۰۳: ز مستی های صهبای ازل میخانهٔ خویش ...200شمارهٔ ۷۰۴: چشم تو را ز جور، پشیمان نیافتم 201شمارهٔ ۷۰۵: ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گر ...202شمارهٔ ۷۰۶: من روشن روان غافل به زندان بدن رف ...203شمارهٔ ۷۰۷: می گریزم ز جهان بار چرا بردارم 204شمارهٔ ۷۰۸: چه پروا توشهٔ واماندگی چون در کمر ...205شمارهٔ ۷۰۹: ز بستر تا به کی پهلو پی تسکین بگر ...206شمارهٔ ۷۱۰: دل آگه سر راهش ز پاس راز گرداندم 207شمارهٔ ۷۱۱: دست بر دل کی درین وحشت سرا می داش ...208شمارهٔ ۷۱۲: ز سامان سفر با خود دل رنجیده ای د ...209شمارهٔ ۷۱۳: ز حیلت سازی نفس صلاح اندیش می ترس ...210شمارهٔ ۷۱۴: زاهد از پای خم باده چه سان برخیزم 211شمارهٔ ۷۱۵: ز بس دارد غم آن گل عذار آشفته احو ...212شمارهٔ ۷۱۶: به خون خود چو گل آغشته دامن تا گر ...213شمارهٔ ۷۱۷: زمین و آسمان بیهوده می پیمود آواز ...214شمارهٔ ۷۱۸: نگاهی کن به حالم، دل به یغما داده ...215شمارهٔ ۷۱۹: عمارت برنمی تابم، ملامتخانه ی عشق ...216شمارهٔ ۷۲۰: فال فرخنده بیایید به دیدار زنیم 217شمارهٔ ۷۲۱: نشد فغان به اثر تا ره جنون نزدم 218شمارهٔ ۷۲۲: خشت خرد به روزنه قال می زنیم 219شمارهٔ ۷۲۳: ما خضر دل به چشمه پیکان فروختیم 220شمارهٔ ۷۲۴: بر آن سرم که غم تازه در کنار کشم 221شمارهٔ ۷۲۵: از شام هجر منّت دیدار می کشم 222شمارهٔ ۷۲۶: چقدر ز کلک و نامه، خبر نهان فرستم 223شمارهٔ ۷۲۷: محیط گوهری از اشک طوفان زای خود د ...224شمارهٔ ۷۲۸: شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم 225شمارهٔ ۷۲۹: از وضع زخود رفتگی یار خرابم 226شمارهٔ ۷۳۰: در دهر حرامی زده شد سحر حلالم 227شمارهٔ ۷۳۱: پر و بال تذروان محبت بسته دیوانم 228شمارهٔ ۷۳۲: خرقه را در گرو ساغر لبریز کنیم 229شمارهٔ ۷۳۳: ز چشمم آستین بردار تا سیل دمان ری ...230شمارهٔ ۷۳۴: حساب از سختی آرام فرسا برنمی دارم 231شمارهٔ ۷۳۵: دل به آب خضر و عمر جاودان نسپرده ...232شمارهٔ ۷۳۶: لب عرض شکوه خامش نه ز بیم غیر دار ...233شمارهٔ ۷۳۷: نمی آید به راه شوخ طنازی که من دا ...234شمارهٔ ۷۳۸: سحر اشکم خروشان بود و آهم شیون اف ...235شمارهٔ ۷۳۹: تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان 236شمارهٔ ۷۴۰: محبّت برتر آمد از چه و چون 237شمارهٔ ۷۴۱: اگر خورشید را در زیر دامان می توا ...238شمارهٔ ۷۴۲: چه خوش است با خیال تو نهفته رازکر ...239شمارهٔ ۷۴۳: شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون 240شمارهٔ ۷۴۴: کار دل خام شد از سوزش بسیار چنین 241شمارهٔ ۷۴۵: ساقی مده خمارم در انتظار چندین 242شمارهٔ ۷۴۶: کوتاه ماند دست تمنّا در آستین 243شمارهٔ ۷۴۷: آیین عشق چیست؟ دلیرانه سوختن 244شمارهٔ ۷۴۸: زهد ما با می گلفام چه خواهد بودن 245شمارهٔ ۷۴۹: خودی بردار از پیش نظر حسن دلارا ب ...246شمارهٔ ۷۵۰: نیست دل را هوس دل شکنی بهتر ازین 247شمارهٔ ۷۵۱: ز فیض آبرو سبز است، نخل مدعای من 248شمارهٔ ۷۵۲: ز خط گلعذاران است سودایی دماغ من 249شمارهٔ ۷۵۳: ای درد تو یار جانی من 250شمارهٔ ۷۵۴: گلگونه ی بهار است خوناب دیده ی من 251شمارهٔ ۷۵۵: دیدی چهاکرد، غم با دل من 252شمارهٔ ۷۵۶: این لاله نیست بر سر مشت غبار من 253شمارهٔ ۷۵۷: نمودی جلوه ای شیرین شمایل در خیال ...254شمارهٔ ۷۵۸: بگشای زلف و طرهٔ سنبل به تابکن 255شمارهٔ ۷۵۹: از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن 256شمارهٔ ۷۶۰: تا هوا ابر است ساقی، باده ای در ش ...257شمارهٔ ۷۶۱: بالین نهاده ام به سر کوی خویشتن 258شمارهٔ ۷۶۲: چشمت از ناز نبستهست در راز به من 259شمارهٔ ۷۶۳: نقاب از چهره بگشا، شور محشر را تم ...260شمارهٔ ۷۶۴: هان ای حریف میکده، می در ایاغ کن 261شمارهٔ ۷۶۵: جانا میاموز، فارغ نشستن 262شمارهٔ ۷۶۶: ز خون دیده باشد مایه دار، اشک غم ...263شمارهٔ ۷۶۷: چون شمع ما را هم زبان، گرم سخن خو ...264شمارهٔ ۷۶۸: گر چنین پر رخنه از سوز جگر خواهد ...265شمارهٔ ۷۶۹: ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردا ...266شمارهٔ ۷۷۰: بی تو چسان به سر برد جان امیدوار ...267شمارهٔ ۷۷۱: نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من 268شمارهٔ ۷۷۲: ز درویشی بقا دارد دل روشن ضمیر من 269شمارهٔ ۷۷۳: پیری به راه حرص نتابد عنان من 270شمارهٔ ۷۷۴: خارم که نیست گلشن صورت سرای من 271شمارهٔ ۷۷۵: که خواهد رسانید پیغام من 272شمارهٔ ۷۷۶: با این تنک سرمایگی، زحمت مکش زاری ...273شمارهٔ ۷۷۷: ز رخ چون آتش موسی نمودی، سینه سین ...274شمارهٔ ۷۷۸: روی کِه جلوه کرده که حیرانم این چ ...275شمارهٔ ۷۷۹: نامه ات خواندم و می بایدم افشان ک ...276شمارهٔ ۷۸۰: ای طلعت سیمین بران آیینهٔ رخسار ت ...277شمارهٔ ۷۸۱: دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو 278شمارهٔ ۷۸۲: ای آب خضر، سایهٔ سرو روان تو 279شمارهٔ ۷۸۳: بنگر حه می کند مژه های دراز تو 280شمارهٔ ۷۸۴: به طوطی نکته آموزد لب شیرین کلام ...281شمارهٔ ۷۸۵: هدف سینه ز من، ناوک مژگان از تو 282شمارهٔ ۷۸۶: من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو 283شمارهٔ ۷۸۷: کام دلی به عالم ناپایدار کو 284شمارهٔ ۷۸۸: ساقی می عارفانه ات کو 285شمارهٔ ۷۸۹: جان را سپند ساز و به آتش نثار شو 286شمارهٔ ۷۹۰: دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو 287شمارهٔ ۷۹۱: زند بر خرمن شادیّ و غم برق جمال ت ...288شمارهٔ ۷۹۲: هله من جان جهانم، تنه ناها یاهو 289شمارهٔ ۷۹۳: کسی داند که هر بیتش به دیوان می ز ...290شمارهٔ ۷۹۴: در ملک جسم روشنی جان به نیم جو 291شمارهٔ ۷۹۵: من در میان نبودم، دل بود و یار هر ...292شمارهٔ ۷۹۶: مطلوب در لباس طلبکار آمده 293شمارهٔ ۷۹۷: تا رفته از نظر، ز تنم جان برآمده 294شمارهٔ ۷۹۸: دل، سیه مست به سودای تو از جا رفت ...295شمارهٔ ۷۹۹: تیغت از فرق مبتلا رفته 296شمارهٔ ۸۰۰: نسرین بری گلگون قبا، از جلوه جانم ...297شمارهٔ ۸۰۱: از ما نهان ز فرط ظهوری، چه فایده 298شمارهٔ ۸۰۲: روضه خلد خدایا به نکوکاران ده 299شمارهٔ ۸۰۳: عشق تو بانگ زد به زمین و زمان همه 300شمارهٔ ۸۰۴: سوی محراب شدم با می ناب آلوده 301شمارهٔ ۸۰۵: لعل لب او تا به لب جام رسیده 302شمارهٔ ۸۰۶: گل را ورقم رونق بازار شکسته 303شمارهٔ ۸۰۷: سحر آمد ندا ز میخانه 304شمارهٔ ۸۰۸: صبوحی از چمن مستانه پیراهن قبا کر ...305شمارهٔ ۸۰۹: خوش تلخ عتاب آمده ای حرف به جا چه 306شمارهٔ ۸۱۰: دوشین چو شفق بودم، خون جگر آلوده 307شمارهٔ ۸۱۱: مژگان نگر چو عربده جویان برآمده 308شمارهٔ ۸۱۲: نمی بینم کسی از آشنارویان به جا م ...309شمارهٔ ۸۱۳: گر غمزه اش به یغما، دل را ز ما گر ...310شمارهٔ ۸۱۴: دل داغ تو را به جان گرفته 311شمارهٔ ۸۱۵: در دیده نگاه تو که از جوش فتاده 312شمارهٔ ۸۱۶: رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده 313شمارهٔ ۸۱۷: رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته 314شمارهٔ ۸۱۸: به جلوه های رسا سرفراز می آیی 315شمارهٔ ۸۱۹: سر چه باشد که تو در راه وفا نگذار ...316شمارهٔ ۸۲۰: ای آنکه غم هجرکشیدن نتوانی 317شمارهٔ ۸۲۱: گاهی به نگاهی دل ما شاد نکردی 318شمارهٔ ۸۲۲: ای عهد شکن، با تو اگر کار نبودی 319شمارهٔ ۸۲۳: سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی 320شمارهٔ ۸۲۴: به قید جسم ز جان جهان چه می دانی 321شمارهٔ ۸۲۵: لوح دل را اگر از نقش دوبی ساده کن ...322شمارهٔ ۸۲۶: در پرده خط، خال به صد ناز گرفتی 323شمارهٔ ۸۲۷: تنگی از دل نرود تا تو میان نگشایی 324شمارهٔ ۸۲۸: یک نفس نیست که خون در دل شیدا نکن ...325شمارهٔ ۸۲۹: بر هر زمین که جلوه کنی آسمان کنی 326شمارهٔ ۸۳۰: تو و زهد خشک زاهد، من و عشق و می ...327شمارهٔ ۸۳۱: کشیدی تیغ و ساغر، گشتی آتش، گفتیم ...328شمارهٔ ۸۳۲: چو چشم آینه حیرانم از جمال کسی 329شمارهٔ ۸۳۳: من رند خراباتم،سر مست و خراب اولی 330شمارهٔ ۸۳۴: زان نور دیده، شد مژهٔ خون فشان ته ...331شمارهٔ ۸۳۵: که گفتت گرد سر آن طرهٔ عنبرفشان ب ...332شمارهٔ ۸۳۶: سرت گردم، نمی پرسی تو هم دیوانه ا ...333شمارهٔ ۸۳۷: خوش آنکه بزم حریفان کنون بیارایی 334شمارهٔ ۸۳۸: ای روی تو را موج عرق آینه سازی 335شمارهٔ ۸۳۹: افشاند نسیم سحری زلف نگاری 336شمارهٔ ۸۴۰: ای سوختهٔ عشق چرا کم ز سپندی 337شمارهٔ ۸۴۱: بر دیده کشم سرمه ز خاک کف پایی 338شمارهٔ ۸۴۲: ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی 339شمارهٔ ۸۴۳: اگر از دیده ابنای زمان مستوری 340شمارهٔ ۸۴۴: کمند جذبه اش نگذاشت مجنونی به صحر ...341شمارهٔ ۸۴۵: ز کاوش مژه ى شوخ آتشین خویی 342شمارهٔ ۸۴۶: مرا دور از تو، گل در پیرهن خار اس ...343شمارهٔ ۸۴۷: دل آشفته و دیده خونبار داری 344شمارهٔ ۸۴۸: منت نکشد همّتم از دست دعایی 345شمارهٔ ۸۴۹: نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ رسایی 346شمارهٔ ۸۵۰: تو گر ابر نقاب از روی آتشناک بردا ...347شمارهٔ ۸۵۱: چرا ازشام زلف آن صبح تابان بر نمی ...348شمارهٔ ۸۵۲: به حسرت گفت با صیاد خون آغشته نخج ...349شمارهٔ ۸۵۳: خصم آسودگیم، ای غم جانان مددی 350شمارهٔ ۸۵۴: ز دام طره، شکنهای دلربا بنمای 351شمارهٔ ۸۵۵: تا شکن از دور روزگار نیابی 352شمارهٔ ۸۵۶: بکش خون دلم تا مستی بی دردسر یابی 353شمارهٔ ۸۵۷: خواست شاهد می پرستم، یللی 354شمارهٔ ۸۵۸: دوشینه دلم داشت به یاد تو سرودی 355شمارهٔ ۸۵۹: ز دل غافلی یار جانی نباشی 356شمارهٔ ۸۶۰: ای خستهٔ بی قرار چونی 357شمارهٔ ۸۶۱: به قید آب وگل ای جان ناتوان چونی 358شمارهٔ ۸۶۲: حین طفت حول الحی اذ مررت بالجانی 359شمارهٔ ۸۶۳: برده ست غمت، دست و دل ازکار، کجای ...360شمارهٔ ۸۶۴: در قید غمم، خاطر آزاد کجایی 361شمارهٔ ۸۶۵: خرابم از ادای شیوهٔ مستانهٔ چشمی 362شمارهٔ ۸۶۶: طبیب من، حرا از خسته جان خود نمی ...363شمارهٔ ۸۶۷: به دستم داده دستی، برده در خونم ف ...364شمارهٔ ۸۶۸: بود می خانه ها، در چشم شهلای تو ا ...365شمارهٔ ۸۶۹: ابرکفت بنازم، فیضی ببار ساقی 366شمارهٔ ۸۷۰: ابر، تر دامن و سرد است هوا ای ساق ...367شمارهٔ ۸۷۱: بساط سرو گل، افسرده شد در گلشن ای ...368شمارهٔ ۸۷۲: خموشی گزین در دبستان معنی 369شمارهٔ ۸۷۳: من صیدم و دام، زندگانی 370شمارهٔ ۸۷۴: توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظ ...371شمارهٔ ۸۷۵: با یار گفتم از غم بسیار، اندکی 372شمارهٔ ۸۷۶: دو خصم داده به هم دست و این فگار ...373شمارهٔ ۸۷۷: حیران لقایی شدم امروزکه دانی 374شمارهٔ ۸۷۸: ز عاشق شکوه ای جز مهر ورزیدن نمی ...375شمارهٔ ۸۷۹: هجر در دامن دل ریخته خار عجبی 376شمارهٔ ۸۸۰: چون خود اگر عشوه گری داشتی 377شمارهٔ ۸۸۱: به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از ...378شمارهٔ ۸۸۲: کند گردآوری زلفش، دل شوریده بسیار ...379شمارهٔ ۸۸۳: به افسونها، شنیدم بوالهوس را، شاد ...380شمارهٔ ۸۸۴: مست صهبای الستم یللی 381شمارهٔ ۸۸۵: بدا ما قد بدا فی الحبّ من بیداءِ ...382شمارهٔ ۸۸۶: نمی ماند به مصر از پیرهن، جز تهمت ...383شمارهٔ ۸۸۷: دلا، به جبهه، در دوست را نشان چه ...384شمارهٔ ۸۸۸: در دیده و دل، از دل و از دیده جدا ...385شمارهٔ ۸۸۹: فریاد که از عاشق مسکین که تو داری 386شمارهٔ ۸۹۰: ای ناله، خوشا بخت رسایی که تو دار ...387شمارهٔ ۸۹۱: بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی 388شمارهٔ ۸۹۲: چو فرهاد ار به تیغ بیستون مردانه ...389شمارهٔ ۸۹۳: راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، ...390شمارهٔ ۸۹۴: خاطر از دردسر بیهده آزاده کنی 391شمارهٔ ۸۹۵: می گرفتیم به جانان، سر راهی، گاهی 392شمارهٔ ۸۹۶: درد دل گفتمی، ار همنفسی داشتمی 393شمارهٔ ۸۹۷: به صورت هر چه بینی، نقش برآب است ...394شمارهٔ ۸۹۸: گر سینه شود سینا، بی تاب و توانست ...395شمارهٔ ۸۹۹: کند خون دل من، چشم تر را خانه آرا ...396شمارهٔ ۹۰۰: به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی 397شمارهٔ ۹۰۱: نمی دانم تو بی پروا نگاه، از دل چ ...398شمارهٔ ۹۰۲: ای دل، سپند آتش سودای کیستی 399شمارهٔ ۹۰۳: ناله ام را در دلش تأثیر بودی کاشک ...400شمارهٔ ۹۰۴: چه خوش بود که به دی، طرح نوبهار ک ...401شمارهٔ ۹۰۵: خاصان تمام مستند، ساقی صلای عامی 402شمارهٔ ۹۰۶: به دلهای دماغ آشفته، سنبل می کند ...403شمارهٔ ۹۰۷: به جان سوزی، نی کلک سخن ساز مرا د ...404شمارهٔ ۹۰۸: ای از شرار عشق تو هر سینه آتشخانه ...405شمارهٔ ۹۰۹: ز نقش خط که به رخسار ارغوان زده ا ...406شمارهٔ ۹۱۰: آگه ز بی وفایی اغیار گشته ای 407شمارهٔ ۹۱۱: بنمای رخ چون دیده را گرم تماشاکرد ...408شمارهٔ ۹۱۲: ای شوق، در شکنجهٔ دل ها چگونه ای

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ