کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر می گردد

    پس از مردن غبارم گرده ی تصویر می گردد

    بود تا می جوان، با او به صد جان عشق می ورزم

    مریدش می شوم از صدق دل چون پیر می گردد

    حذرکن ای سپهر از تیغ آه گریه آلودم

    نفس چون آب بردارد، دم شمشیر می گردد

    رهین منّت عشقم که افزود اعتبارم را

    شکست رنگ بر رخساره ام اکسیر می گردد

    غبار خاطرم انبوه شد، لختی فرو گریم

    بلی باران شود، چون ابر عالمگیر می گردد

    به خوان روزگاران دست خواهش را نیالایم

    که آخر کام نعمت خواره از جان سیر می گردد

    شدم شوریده خاطر از خیال گردش چشمی

    به هم این حلقه ها چون بسته شد زنجیر می گردد

    فلک طفل دبستان است طبع نکته سنجان را

    کبود از سیلی من، روی چرخِ پیر می گردد

    حزین از فکر آن شیرین دهن دایم گدازانم

    شود چون استخوانم آب، جوی شیر می گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha