کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیخودان بانگ اناالحق که درین دار زدند

    آتشی بود که در خرمن پندار زدند

    عاشقان را نرسد غیرگل داغ، چو شمع

    آتشین لاله درین بزم به دستار زدند

    حال جان سوختگان، سوخته جانان دانند

    رهروان، زابله آبی به خس و خار زدند

    عید دیدار مبارک به جگر سوختگان

    که عجب نقشی از آن روی عرق بار زدند

    شد چو پیراهن فانوس فروزان به نظر

    آستینی که به مژگان شرر بار زدند

    خال مشکین تو را زد چو رقم کلک قضا

    داغ حسرت به دل نافهٔ تاتار زدند

    داغ دل خوش، که صفیری به خراش جگرم

    دوش در حلقهٔ مرغان گرفتار زدند

    خوش بهشتی ست غم عشق که مرغان اسیر

    در قفس قهقهٔ کبک به کهسار زدند

    از طرب چون نخروشد رگ جان تو حزین ؟

    کز دم تیغ ستم زخمه برین تار زدند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha