به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حزین لاهیجی

حزین لاهیجیغزلیاتشمارهٔ ۴۱۲: کف چون تهی ست جوهر انسان چه می کند

2090عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کف چون تهی ست جوهر انسان چه می کند؟

خاتم چو نیست، دست سلیمان چه می کند؟

آتش زدی ز جلوه به خاشاک هستیم

این برق را ببین به نیستان چه می کند؟

از پردهٔ حجاب برآ، آفتاب من

این دور باش حسن نگهبان چه می کند؟

بیهوده است بر سر کویت فغان ما

گلبانگ بلبلان به گلستان چه می کند؟

زاهد چه فیض می برد از شعر من حزین ؟

با این سفال، صحبت ربحان چه می کند؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۱۱: بار غم عشق تو مرا پشت دوتا کرد 2شمارهٔ ۴۱۲: کف چون تهی ست جوهر انسان چه می کن ...3شمارهٔ ۴۱۳: سر زلفی به عالم دام کردند 4شمارهٔ ۴۱۴: اشکم نمک به دامن ناسور می کند 5شمارهٔ ۴۱۵: آنها که خاک راه تو را توتیا کنند 6شمارهٔ ۴۱۶: لبت به پیرهن تنگ غنچه خار کند 7شمارهٔ ۴۱۷: میگساران چو هوای گل و شمشاد کنید 8شمارهٔ ۴۱۸: شامی که مست صبح امیدش نمی کنند 9شمارهٔ ۴۱۹: لب لعلت به پیامی دل ما شاد نکرد 10شمارهٔ ۴۲۰: شیرین لبان چو بزم می لاله گون کنن ...11شمارهٔ ۴۲۱: ساقی بگو چکیدهٔ دل در سبو کنند 12شمارهٔ ۴۲۲: کاش خضری به من بادیه پیما برسد 13شمارهٔ ۴۲۳: نبود عجب که دیده به دیدار می رسد 14شمارهٔ ۴۲۴: به کف شاخ ز گل جام رسید 15شمارهٔ ۴۲۵: خفته بودم به سرم دولت بیدار رسید 16شمارهٔ ۴۲۶: کار رسوایی ما حیف به پایان نرسید 17شمارهٔ ۴۲۷: بود آیا که ره مهر و وفا بگشایند 18شمارهٔ ۴۲۸: پای بستند و ره سعی نشانم دادند 19شمارهٔ ۴۲۹: عذر این بنده پذیرای دل و هوشش باد 20شمارهٔ ۴۳۰: بیان روشنی چون شمع دارم خصم جان خ ...21شمارهٔ ۴۳۱: شور سودای تو در کودکی، استادم بود 22شمارهٔ ۴۳۲: من کشتهٔ زخمی که اجل را خجل آرد 23شمارهٔ ۴۳۳: تن دیده اند از من و جانم ندیده ان ...24شمارهٔ ۴۳۴: نگه، رنگین تر از گل می کند رویی ک ...25شمارهٔ ۴۳۵: خدا در ماتم آسودگی شادم نگهدارد 26شمارهٔ ۴۳۶: دل در شکن زلفت، صبح طربی دارد 27شمارهٔ ۴۳۷: سرگرم فنا فکر دگر هیچ ندارد 28شمارهٔ ۴۳۸: چشمت چرا حریف شرابم نمی کند 29شمارهٔ ۴۳۹: صباح وصل به بختم اثر چه خواهدکرد 30شمارهٔ ۴۴۰: مطرب ره مستی زد هشیار نباید شد 31شمارهٔ ۴۴۱: از عشق، تن سوخته جانان گله دارد 32شمارهٔ ۴۴۲: به عهد بی وفایان، آشتی رنجیدنی دا ...33شمارهٔ ۴۴۳: غم توگونه ی گلنار را کهربا سازد 34شمارهٔ ۴۴۴: به خون هر چند دستی غمرهٔ بیدادگر ...35شمارهٔ ۴۴۵: عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد 36شمارهٔ ۴۴۶: دهد ساقی اگر ساغر چنین، مخمور نگذ ...37شمارهٔ ۴۴۷: کجا پاس حجاب از زاهد بی پیر می آی ...38شمارهٔ ۴۴۸: نه تاب دوری و نه طاقت دیدار می با ...39شمارهٔ ۴۴۹: ز چابک دستی دل، در کفم خارا زبون ...40شمارهٔ ۴۵۰: ساقی به حریفان خط جامی نفرستاد 41شمارهٔ ۴۵۱: دیشب که چشم مست تو خاطر نواز بود 42شمارهٔ ۴۵۲: زلف بی باک تو تا سلسله جنبانم بود 43شمارهٔ ۴۵۳: با خاطر افسرده دلان چند توان بود 44شمارهٔ ۴۵۴: خالی دمی ز درد تو این ناتوان نبود 45شمارهٔ ۴۵۵: یاد روزی که تو را میل به اغیار نب ...46شمارهٔ ۴۵۶: بزمی که مست ناز مرا جلوه گاه بود 47شمارهٔ ۴۵۷: مرا مجال سخن، بادهٔ زلال دهد 48شمارهٔ ۴۵۸: دور عذار تو، خط وجود ندارد 49شمارهٔ ۴۵۹: خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر می گ ...50شمارهٔ ۴۶۰: شبی که سروِ تو شمع مزار من گردد 51شمارهٔ ۴۶۱: آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد 52شمارهٔ ۴۶۲: تا کی توان ز عمر، فریب سراب خورد 53شمارهٔ ۴۶۳: هرکس به خاک میکده مست و خراب مُرد 54شمارهٔ ۴۶۴: جلوه اش دامن نازی به دل ریش کشید 55شمارهٔ ۴۶۵: چه شد یا رب که ابر نوبهاران برنمی ...56شمارهٔ ۴۶۶: تا سرو را هوای قدت سرفراز کرد 57شمارهٔ ۴۶۷: ز آهم بیستون چرخ، آتش تاب می گردد 58شمارهٔ ۴۶۸: عشق تو که صد برهمن از کیش برآورد 59شمارهٔ ۴۶۹: عشق آمد و از سینهٔ من دود برآورد 60شمارهٔ ۴۷۰: از حرف سست توبه، لب را گزید باید 61شمارهٔ ۴۷۱: ز فیض روی تو خط کامیاب می باشد 62شمارهٔ ۴۷۲: ساقی چه شد که آتش موسی ز می کند 63شمارهٔ ۴۷۳: اهل قلم فراغت دنیا نمی کنند 64شمارهٔ ۴۷۴: گر دل سر شکایت دیرینه واکند 65شمارهٔ ۴۷۵: بهار اسباب شورم را به سامان کرده ...66شمارهٔ ۴۷۶: تابی به سر زلف زد و طرّه به خم دا ...67شمارهٔ ۴۷۷: خوشا روزی که تیرت، پی به جان مستم ...68شمارهٔ ۴۷۸: بر سر تربتم آن نوگل خندان آرید 69شمارهٔ ۴۷۹: اگر دست مرا ساقی به یک رطل گران گ ...70شمارهٔ ۴۸۰: پیکان تو مشکل که به دل یار توان ک ...71شمارهٔ ۴۸۱: کی از ما چشم صورت بین مردم حال می ...72شمارهٔ ۴۸۲: کی صرفه ز ما خصم سبک سر به دغا بر ...73شمارهٔ ۴۸۳: نبود عجب که از دل ما شور شد بلند 74شمارهٔ ۴۸۴: من از دل و دین باختگانم چه توان ک ...75شمارهٔ ۴۸۵: ننگ در عشق و جنون نام مرا عالی کر ...76شمارهٔ ۴۸۶: باد صبا فسانهٔ زلف تو ساز کرد 77شمارهٔ ۴۸۷: آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو دا ...78شمارهٔ ۴۸۸: سبزه دور از تو، مغیلان به نظر می ...79شمارهٔ ۴۸۹: خرامد یار من مستانه هر راهی دچار ...80شمارهٔ ۴۹۰: خوشا دمی که مرا دیده از غبار برآی ...81شمارهٔ ۴۹۱: نسیم حالت آور، پای کوبان، تردماغ ...82شمارهٔ ۴۹۲: پیمانه، گرد کلفت صد ساله می برد 83شمارهٔ ۴۹۳: بانگی به حریفان فرو رفته صبا زد 84شمارهٔ ۴۹۴: کدامین آتشین رخسار گرم خودنمایی ش ...85شمارهٔ ۴۹۵: به سنگ حادثه خونم چو پایمال شود 86شمارهٔ ۴۹۶: ز نخجیر دلیرم غمزهٔ صیاد می لرزد 87شمارهٔ ۴۹۷: نه هرکه طبل و علم ساخت سروری داند 88شمارهٔ ۴۹۸: زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد 89شمارهٔ ۴۹۹: بهار جلوه چون ره برگلستان تو اندا ...90شمارهٔ ۵۰۰: شراب اشک تلخم، چاشنی از نقل تر گی ...91شمارهٔ ۵۰۱: معشوق اگر میل وفا داشته باشد 92شمارهٔ ۵۰۲: سحاب خامه من جز در خوشاب ندارد 93شمارهٔ ۵۰۳: از آن بر گرد دنیا چشم عشرت کیش می ...94شمارهٔ ۵۰۴: مباحث نظری مرد داد می خواهد 95شمارهٔ ۵۰۵: دارم از عشق و جنون سلسله جنبانی چ ...96شمارهٔ ۵۰۶: زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این ...97شمارهٔ ۵۰۷: موج حیات از آن گل رخساره نگسلد 98شمارهٔ ۵۰۸: در خاره، خدنگ نگهت کار نماید 99شمارهٔ ۵۰۹: رهرو وادی عشق، آبله پا می باید 100شمارهٔ ۵۱۰: عیش ار به دل آبله ناکم گذرانند 101شمارهٔ ۵۱۱: مردان نظر از نرگس فتّان تو یابند 102شمارهٔ ۵۱۲: من چشمم و عالم همه خار است ببینید 103شمارهٔ ۵۱۳: خمارین نرگسش، می در رگ خمّار نگذا ...104شمارهٔ ۵۱۴: سبک از جا رود، هر کس که با ما یار ...105شمارهٔ ۵۱۵: خوش آنکه یار، کله گوشهٔ وفا شکند 106شمارهٔ ۵۱۶: چون شمع ز خود گرم شتابم به دمی چن ...107شمارهٔ ۵۱۷: ز مرد کار، دل روزگار می لرزد 108شمارهٔ ۵۱۸: ازین دهشت که هجرانی مبادا در کمین ...109شمارهٔ ۵۱۹: تبسم شرمگین ز آن غنچهٔ خودکام می ...110شمارهٔ ۵۲۰: فسانهٔ شب غم را چراغ می فهمد 111شمارهٔ ۵۲۱: خورشید بندهٔ توست، اقرار می نماید 112شمارهٔ ۵۲۲: از کارگاه نسبت، هرکس لباس پوشد 113شمارهٔ ۵۲۳: نشد شبی که می خونم از سبو نچکد 114شمارهٔ ۵۲۴: سپهر سفله پرور در شکستم راحتی یاب ...115شمارهٔ ۵۲۵: بدآموز وفا کی قدر ناز یار می داند 116شمارهٔ ۵۲۶: دستان زن عشرتکده، فریاد نداند 117شمارهٔ ۵۲۷: به سینه چون مژهٔ او سنان بجنباند 118شمارهٔ ۵۲۸: خمش زخوی تو عاشق بود زبانش و لرزد 119شمارهٔ ۵۲۹: از یاد شکّر خنده اش، تلخی هجران ش ...120شمارهٔ ۵۳۰: اثر چون نیست در فریاد ما، پاس نفس ...121شمارهٔ ۵۳۱: در حضرت شاهان، دل گمراه نگهدار 122شمارهٔ ۵۳۲: برکف، دل سی پارهٔ عشّاق نگهدار 123شمارهٔ ۵۳۳: کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار 124شمارهٔ ۵۳۴: ای دل، به ناله از جگر خاره خون بر ...125شمارهٔ ۵۳۵: ای صبا نکته ای از لعل شکربار بیار 126شمارهٔ ۵۳۶: ای دل همه لافی سخن حوصله بگذار 127شمارهٔ ۵۳۷: بی تو در پیرهن نامیه، خار است بها ...128شمارهٔ ۵۳۸: سبز شد خط لبّ یار، بهار است بهار 129شمارهٔ ۵۳۹: هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دی ...130شمارهٔ ۵۴۰: من خراباتیم ای شوخ، مرا یار مگیر 131شمارهٔ ۵۴۱: می کند دل در خم زلف تو زاری بیشتر 132شمارهٔ ۵۴۲: ساقی به لبم بادهٔ پالیده فروبار 133شمارهٔ ۵۴۳: از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار 134شمارهٔ ۵۴۴: داریم به کف زلفی، محشر به کمین ان ...135شمارهٔ ۵۴۵: مزد تردستی فرهاد رسید آخر کار 136شمارهٔ ۵۴۶: عشق آشنا شد شمع من، طبع هوا خواهش ...137شمارهٔ ۵۴۷: سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز 138شمارهٔ ۵۴۸: صبح از اثر چغانه برخیز 139شمارهٔ ۵۴۹: یا از سر روزگار برخیز 140شمارهٔ ۵۵۰: حیرت زده را تاب رخ یار میاموز 141شمارهٔ ۵۵۱: ای عشق، خون دیده مرا در ایاغ ریز 142شمارهٔ ۵۵۲: با یار نیست دوری ما راکمی هنوز 143شمارهٔ ۵۵۳: ز ترکتازی آن نازنین سوار هنوز 144شمارهٔ ۵۵۴: به عجز من بنگر وز غرور یارمپرس 145شمارهٔ ۵۵۵: جز خون به بزم ما می نابی ندید کس 146شمارهٔ ۵۵۶: دلها ز جلوه خون شد و یاری ندید کس 147شمارهٔ ۵۵۷: بی مطرب و می چشم تری را چه کند کس 148شمارهٔ ۵۵۸: جلوهٔ ناز تو ای سرو روان ما را بس 149شمارهٔ ۵۵۹: شب سودازدگان زلف پریشان تو بس 150شمارهٔ ۵۶۰: ای طرّه برافشانده، خدا را ز گدا پ ...151شمارهٔ ۵۶۱: تلخ از لبت، ای خسرو خوبان به گدا ...152شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی صبوح نجات از خمار بخش 153شمارهٔ ۵۶۳: گر نشد جان و دلم از رخ زیبای تو خ ...154شمارهٔ ۵۶۴: دارم ز ریزش مژه، جیب و کنار خوش 155شمارهٔ ۵۶۵: برقع طرف نگردد، با آتشین عذارش 156شمارهٔ ۵۶۶: پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خو ...157شمارهٔ ۵۶۷: دارم ز داغ دل چمنی در کنار خویش 158شمارهٔ ۵۶۸: باید از نالهء جانکاه عصا دارد پیش 159شمارهٔ ۵۶۹: بی نشانی همه شان است به عنقا مفرو ...160شمارهٔ ۵۷۰: شادیم که شد جهان فراموش 161شمارهٔ ۵۷۱: چو شمع، انجمن افروز کفر و ایمان ب ...162شمارهٔ ۵۷۲: آمد شبی به خوابم، آن ماه پرنیان پ ...163شمارهٔ ۵۷۳: آیا همای تیر تو جوید نشان خویش 164شمارهٔ ۵۷۴: کرده ام خاک در میکده را بستر خویش 165شمارهٔ ۵۷۵: بستم کمر چو عنقا در بی نشانی خویش 166شمارهٔ ۵۷۶: یک دم به مزد دیده شب زنده دار خوی ...167شمارهٔ ۵۷۷: فکندم دل به کوثر از زلال لعل نوشی ...168شمارهٔ ۵۷۸: بود یارم غم دیرینهء خویش 169شمارهٔ ۵۷۹: قیامت شد به پا از جلوه نوخیز شمشا ...170شمارهٔ ۵۸۰: چو موج می جدا از باده نتوان کرد پ ...171شمارهٔ ۵۸۱: هرگل که پر از لخت جگر نیست کنارش 172شمارهٔ ۵۸۲: گر تیر جفایی رسد از دوست، نشان با ...173شمارهٔ ۵۸۳: سالک، ز سراغ ره مقصود خمش باش 174شمارهٔ ۵۸۴: از چشم خویش باشد، باغ و بهار دروی ...175شمارهٔ ۵۸۵: سپندآسا در آتشخانه می رقص 176شمارهٔ ۵۸۶: هجران رسیده، کی برد از روزگار، فی ...177شمارهٔ ۵۸۷: ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط 178شمارهٔ ۵۸۸: عشاق را ز سیر گل و ارغوان چه حظ 179شمارهٔ ۵۸۹: نی می سرود با دل پرشور در سماع 180شمارهٔ ۵۹۰: رخ برفروختی، زدی آتش به جان شمع 181شمارهٔ ۵۹۱: ای نثار ره تیغ تو سرافشانی شمع 182شمارهٔ ۵۹۲: کرده عشق شعله خو ب بشه درجانم چو ...183شمارهٔ ۵۹۳: چون لاله شد از باغ رخت قسمت من دا ...184شمارهٔ ۵۹۴: دایم به تلخ کامی یاران خورم دریغ 185شمارهٔ ۵۹۵: زندگی در جمع سامان رفت، حیف 186شمارهٔ ۵۹۶: ای سر و سرور مغان، خیز و بیار چنگ ...187شمارهٔ ۵۹۷: همه فیض است می پرستی عشق 188شمارهٔ ۵۹۸: ای نمک حسن تو، شور نمکدان عشق 189شمارهٔ ۵۹۹: نگردد غرق طوفان کشتی بی لنگر عاشق 190شمارهٔ ۶۰۰: زلف پریشان نهد، سلسله بر پای عشق 191شمارهٔ ۶۰۱: یک مشت سفله مانده بجا از کرام خلق 192شمارهٔ ۶۰۲: چون وصل در نگنجد، هجران کجاست لای ...193شمارهٔ ۶۰۳: تا شد سر غم گرم به طوفان من از اش ...194شمارهٔ ۶۰۴: جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک 195شمارهٔ ۶۰۵: هندوستان غربت بادا به ما مبارک 196شمارهٔ ۶۰۶: بر سر زدیم لالهٔ داغی به جای گل 197شمارهٔ ۶۰۷: چو بر سر زند شاخ، مستانه گل 198شمارهٔ ۶۰۸: رنگین سخنی چون کند از خامهٔ ما گل 199شمارهٔ ۶۰۹: خطّ تو، لوح صفحه طراز کتاب گل 200شمارهٔ ۶۱۰: جهان ساده پر کار است از نقش و نگا ...201شمارهٔ ۶۱۱: عشق اگر یار شود از اثر زاری دل 202شمارهٔ ۶۱۲: زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل 203شمارهٔ ۶۱۳: ای از رخت مشاطه را، صد چشم حیران ...204شمارهٔ ۶۱۴: شدم ز توبهٔ بی صرفه در بهار خجل 205شمارهٔ ۶۱۵: حاجت اگر بری، در دولتسراست دل 206شمارهٔ ۶۱۶: هرگه به یادش از جگر افغان برآورم 207شمارهٔ ۶۱۷: چون طوطی اگر نام به گفتار بر آرم 208شمارهٔ ۶۱۸: با یاد نرگست، چو می ناب می زدم 209شمارهٔ ۶۱۹: چون شاخ گل از باد سحر، بار فشاندم 210شمارهٔ ۶۲۰: از دیده ی دل پرده ی پندارگرفتیم 211شمارهٔ ۶۲۱: راه از همه سو بر خبر خویش گرفتیم 212شمارهٔ ۶۲۲: غافل دمی از جذبهٔ صیّاد نگردیم 213شمارهٔ ۶۲۳: عشاق تو را قافله سالار نگردیم 214شمارهٔ ۶۲۴: به یک ایمای ابرو زندهٔ جاوید گردی ...215شمارهٔ ۶۲۵: دل تنگ از ستمت رشک گلستان کردم 216شمارهٔ ۶۲۶: عشق تو ملک خسروی، داغ تو چتر شاهی ...217شمارهٔ ۶۲۷: برخیز سوی عالم بالا برون رویم 218شمارهٔ ۶۲۸: به وصل از خوی او نظاره دیدار نتوا ...219شمارهٔ ۶۲۹: به صد جان غمزه ات مفت خریدار است ...220شمارهٔ ۶۳۰: سپاه فتنه با آن چشم جلاد است می د ...221شمارهٔ ۶۳۱: نگاهش با اسیران بر سر ناز است می ...222شمارهٔ ۶۳۲: ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نم ...223شمارهٔ ۶۳۳: غم دنیا ندارم، در پی عقبا نمی مان ...224شمارهٔ ۶۳۴: ای دوست به هر منزل، همخانه تو را ...225شمارهٔ ۶۳۵: موسی صفت به داغ ظهور تو سوختیم 226شمارهٔ ۶۳۶: پیش از ظهور جلوهٔ جانانه سوختیم 227شمارهٔ ۶۳۷: شیر و شکر ز تلخی ایّام می کشم 228شمارهٔ ۶۳۸: بود تا چند در دل حسرت آن خوش بر و ...229شمارهٔ ۶۳۹: سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم 230شمارهٔ ۶۴۰: ترسم که پریشان شود از ناله غبارم 231شمارهٔ ۶۴۱: معنی کناره گیرد اگر از میان روم 232شمارهٔ ۶۴۲: طعنه هرگز به دل آزاری خاری نزدم 233شمارهٔ ۶۴۳: برق آهی ز جگر در شب تاری نزدیم 234شمارهٔ ۶۴۴: به پای خم اگر یکبار طالع بار می د ...235شمارهٔ ۶۴۵: چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم 236شمارهٔ ۶۴۶: خراباتی نژادم دلق شیادانهای دارم 237شمارهٔ ۶۴۷: پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دا ...238شمارهٔ ۶۴۸: نیم صورت پرست، اینجا تماشای دگر د ...239شمارهٔ ۶۴۹: گرچه در سینه صد آتشکده آتش دارم 240شمارهٔ ۶۵۰: ز بس راز تو را پنهان ازین نامحرما ...241شمارهٔ ۶۵۱: از خاک آستانت تا دیده دور دارم 242شمارهٔ ۶۵۲: خرابی برنتابد محنت آبادی که من دا ...243شمارهٔ ۶۵۳: جز ذکر تو ساقی، دگر اوراد ندارم 244شمارهٔ ۶۵۴: من صبر ز مژگان سیه تاب ندارم 245شمارهٔ ۶۵۵: به ره سربسته مکتوبی از آن مهرآشنا ...246شمارهٔ ۶۵۶: اگر من بیستون عشق را تعمیر می کرد ...247شمارهٔ ۶۵۷: کام اگر حاصل از آن لعل می آشام کن ...248شمارهٔ ۶۵۸: برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم 249شمارهٔ ۶۵۹: خوش آنکه خرقهٔ ناموس و ننگ پاره ک ...250شمارهٔ ۶۶۰: برخیز که دامان سحرگاه بگیریم 251شمارهٔ ۶۶۱: دل را به نهانخانهٔ دیدار فرستیم 252شمارهٔ ۶۶۲: طرفی که من ز پهلوی دلدار بسته ام 253شمارهٔ ۶۶۳: رفتیم و به آن قامت رعنا نرسیدیم 254شمارهٔ ۶۶۴: چو صنعان مشق سودا می رسانم 255شمارهٔ ۶۶۵: در هجر تو تا چند من زار بگریم 256شمارهٔ ۶۶۶: به این بی طاقتی یارب به دنبالکه م ...257شمارهٔ ۶۶۷: نخواهد از شکنج دام هرگز کرد آزادم 258شمارهٔ ۶۶۸: کی راست به میزان وجود و عدم آیم 259شمارهٔ ۶۶۹: دو جهان است درکنار خودم 260شمارهٔ ۶۷۰: بیا که با همه تن چشم انتظار توایم 261شمارهٔ ۶۷۱: ما دامن وصل یار داربم 262شمارهٔ ۶۷۲: لعل تو مسیحا شد، بیمار چرا باشم 263شمارهٔ ۶۷۳: شمع سان شام غمت، منّت فردا نکشیم 264شمارهٔ ۶۷۴: ای غاشیهٔ شوق تو بر دوش نگاهم 265شمارهٔ ۶۷۵: گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم 266شمارهٔ ۶۷۶: ز هند تیره دل چون شمع روشنگر برون ...267شمارهٔ ۶۷۷: به یاد جلوهٔ شوخی، سبک ز جا رفتم 268شمارهٔ ۶۷۸: در آب دیده یا در سینهٔ پرآذر اندا ...269شمارهٔ ۶۷۹: صبح آینهٔ طلعت نیکوی تو دیدیم 270شمارهٔ ۶۸۰: من آن غارتگر جان می پرستم 271شمارهٔ ۶۸۱: ما چاک به دامن زدهٔ تهمت عشقیم 272شمارهٔ ۶۸۲: از بس غبار حسرت دیدار داشتم 273شمارهٔ ۶۸۳: چقدر حوصله باید که گداز آموزم 274شمارهٔ ۶۸۴: ساقیا رخ بنما تا همه از کار شویم 275شمارهٔ ۶۸۵: در زیر لب، آه از دل ناشاد برآرم 276شمارهٔ ۶۸۶: عقل دور است از آن جهان که منم 277شمارهٔ ۶۸۷: به امّیدی که لعل جرعه نوشی می زند ...278شمارهٔ ۶۸۸: جزای دوستی از شعله رخساران غمی دا ...279شمارهٔ ۶۸۹: هست چو شبنم از خودی، ننگ حجاب بر ...280شمارهٔ ۶۹۰: در غمت ترک گفتگو کردم 281شمارهٔ ۶۹۱: ما شکوه از آن زلف پریشان چه نویسی ...282شمارهٔ ۶۹۲: به مستی مرده ام ساقی، مهل مخمور د ...283شمارهٔ ۶۹۳: ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد ...284شمارهٔ ۶۹۴: به دل سخت تو حرفی ز دل تنگ زدم 285شمارهٔ ۶۹۵: آن نرگس میگسار دیدم 286شمارهٔ ۶۹۶: اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم 287شمارهٔ ۶۹۷: دو روزی کز قضا بایست با این کاروا ...288شمارهٔ ۶۹۸: عشق عالی مقام را نازم 289شمارهٔ ۶۹۹: جهان را رونق از شادابی گفتار می آ ...290شمارهٔ ۷۰۰: به دست آمد مرا تا زلف او، تدبیرها ...291شمارهٔ ۷۰۱: می شود دل چو گل از عیش پریشان چه ...292شمارهٔ ۷۰۲: چشم خودم چو اشک ز مژگان فروچکم 293شمارهٔ ۷۰۳: ز مستی های صهبای ازل میخانهٔ خویش ...294شمارهٔ ۷۰۴: چشم تو را ز جور، پشیمان نیافتم 295شمارهٔ ۷۰۵: ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گر ...296شمارهٔ ۷۰۶: من روشن روان غافل به زندان بدن رف ...297شمارهٔ ۷۰۷: می گریزم ز جهان بار چرا بردارم 298شمارهٔ ۷۰۸: چه پروا توشهٔ واماندگی چون در کمر ...299شمارهٔ ۷۰۹: ز بستر تا به کی پهلو پی تسکین بگر ...300شمارهٔ ۷۱۰: دل آگه سر راهش ز پاس راز گرداندم 301شمارهٔ ۷۱۱: دست بر دل کی درین وحشت سرا می داش ...302شمارهٔ ۷۱۲: ز سامان سفر با خود دل رنجیده ای د ...303شمارهٔ ۷۱۳: ز حیلت سازی نفس صلاح اندیش می ترس ...304شمارهٔ ۷۱۴: زاهد از پای خم باده چه سان برخیزم 305شمارهٔ ۷۱۵: ز بس دارد غم آن گل عذار آشفته احو ...306شمارهٔ ۷۱۶: به خون خود چو گل آغشته دامن تا گر ...307شمارهٔ ۷۱۷: زمین و آسمان بیهوده می پیمود آواز ...308شمارهٔ ۷۱۸: نگاهی کن به حالم، دل به یغما داده ...309شمارهٔ ۷۱۹: عمارت برنمی تابم، ملامتخانه ی عشق ...310شمارهٔ ۷۲۰: فال فرخنده بیایید به دیدار زنیم 311شمارهٔ ۷۲۱: نشد فغان به اثر تا ره جنون نزدم 312شمارهٔ ۷۲۲: خشت خرد به روزنه قال می زنیم 313شمارهٔ ۷۲۳: ما خضر دل به چشمه پیکان فروختیم 314شمارهٔ ۷۲۴: بر آن سرم که غم تازه در کنار کشم 315شمارهٔ ۷۲۵: از شام هجر منّت دیدار می کشم 316شمارهٔ ۷۲۶: چقدر ز کلک و نامه، خبر نهان فرستم 317شمارهٔ ۷۲۷: محیط گوهری از اشک طوفان زای خود د ...318شمارهٔ ۷۲۸: شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم 319شمارهٔ ۷۲۹: از وضع زخود رفتگی یار خرابم 320شمارهٔ ۷۳۰: در دهر حرامی زده شد سحر حلالم 321شمارهٔ ۷۳۱: پر و بال تذروان محبت بسته دیوانم 322شمارهٔ ۷۳۲: خرقه را در گرو ساغر لبریز کنیم 323شمارهٔ ۷۳۳: ز چشمم آستین بردار تا سیل دمان ری ...324شمارهٔ ۷۳۴: حساب از سختی آرام فرسا برنمی دارم 325شمارهٔ ۷۳۵: دل به آب خضر و عمر جاودان نسپرده ...326شمارهٔ ۷۳۶: لب عرض شکوه خامش نه ز بیم غیر دار ...327شمارهٔ ۷۳۷: نمی آید به راه شوخ طنازی که من دا ...328شمارهٔ ۷۳۸: سحر اشکم خروشان بود و آهم شیون اف ...329شمارهٔ ۷۳۹: تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان 330شمارهٔ ۷۴۰: محبّت برتر آمد از چه و چون 331شمارهٔ ۷۴۱: اگر خورشید را در زیر دامان می توا ...332شمارهٔ ۷۴۲: چه خوش است با خیال تو نهفته رازکر ...333شمارهٔ ۷۴۳: شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون 334شمارهٔ ۷۴۴: کار دل خام شد از سوزش بسیار چنین 335شمارهٔ ۷۴۵: ساقی مده خمارم در انتظار چندین 336شمارهٔ ۷۴۶: کوتاه ماند دست تمنّا در آستین 337شمارهٔ ۷۴۷: آیین عشق چیست؟ دلیرانه سوختن 338شمارهٔ ۷۴۸: زهد ما با می گلفام چه خواهد بودن 339شمارهٔ ۷۴۹: خودی بردار از پیش نظر حسن دلارا ب ...340شمارهٔ ۷۵۰: نیست دل را هوس دل شکنی بهتر ازین 341شمارهٔ ۷۵۱: ز فیض آبرو سبز است، نخل مدعای من 342شمارهٔ ۷۵۲: ز خط گلعذاران است سودایی دماغ من 343شمارهٔ ۷۵۳: ای درد تو یار جانی من 344شمارهٔ ۷۵۴: گلگونه ی بهار است خوناب دیده ی من 345شمارهٔ ۷۵۵: دیدی چهاکرد، غم با دل من 346شمارهٔ ۷۵۶: این لاله نیست بر سر مشت غبار من 347شمارهٔ ۷۵۷: نمودی جلوه ای شیرین شمایل در خیال ...348شمارهٔ ۷۵۸: بگشای زلف و طرهٔ سنبل به تابکن 349شمارهٔ ۷۵۹: از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن 350شمارهٔ ۷۶۰: تا هوا ابر است ساقی، باده ای در ش ...351شمارهٔ ۷۶۱: بالین نهاده ام به سر کوی خویشتن 352شمارهٔ ۷۶۲: چشمت از ناز نبستهست در راز به من 353شمارهٔ ۷۶۳: نقاب از چهره بگشا، شور محشر را تم ...354شمارهٔ ۷۶۴: هان ای حریف میکده، می در ایاغ کن 355شمارهٔ ۷۶۵: جانا میاموز، فارغ نشستن 356شمارهٔ ۷۶۶: ز خون دیده باشد مایه دار، اشک غم ...357شمارهٔ ۷۶۷: چون شمع ما را هم زبان، گرم سخن خو ...358شمارهٔ ۷۶۸: گر چنین پر رخنه از سوز جگر خواهد ...359شمارهٔ ۷۶۹: ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردا ...360شمارهٔ ۷۷۰: بی تو چسان به سر برد جان امیدوار ...361شمارهٔ ۷۷۱: نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من 362شمارهٔ ۷۷۲: ز درویشی بقا دارد دل روشن ضمیر من 363شمارهٔ ۷۷۳: پیری به راه حرص نتابد عنان من 364شمارهٔ ۷۷۴: خارم که نیست گلشن صورت سرای من 365شمارهٔ ۷۷۵: که خواهد رسانید پیغام من 366شمارهٔ ۷۷۶: با این تنک سرمایگی، زحمت مکش زاری ...367شمارهٔ ۷۷۷: ز رخ چون آتش موسی نمودی، سینه سین ...368شمارهٔ ۷۷۸: روی کِه جلوه کرده که حیرانم این چ ...369شمارهٔ ۷۷۹: نامه ات خواندم و می بایدم افشان ک ...370شمارهٔ ۷۸۰: ای طلعت سیمین بران آیینهٔ رخسار ت ...371شمارهٔ ۷۸۱: دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو 372شمارهٔ ۷۸۲: ای آب خضر، سایهٔ سرو روان تو 373شمارهٔ ۷۸۳: بنگر حه می کند مژه های دراز تو 374شمارهٔ ۷۸۴: به طوطی نکته آموزد لب شیرین کلام ...375شمارهٔ ۷۸۵: هدف سینه ز من، ناوک مژگان از تو 376شمارهٔ ۷۸۶: من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو 377شمارهٔ ۷۸۷: کام دلی به عالم ناپایدار کو 378شمارهٔ ۷۸۸: ساقی می عارفانه ات کو 379شمارهٔ ۷۸۹: جان را سپند ساز و به آتش نثار شو 380شمارهٔ ۷۹۰: دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو 381شمارهٔ ۷۹۱: زند بر خرمن شادیّ و غم برق جمال ت ...382شمارهٔ ۷۹۲: هله من جان جهانم، تنه ناها یاهو 383شمارهٔ ۷۹۳: کسی داند که هر بیتش به دیوان می ز ...384شمارهٔ ۷۹۴: در ملک جسم روشنی جان به نیم جو 385شمارهٔ ۷۹۵: من در میان نبودم، دل بود و یار هر ...386شمارهٔ ۷۹۶: مطلوب در لباس طلبکار آمده 387شمارهٔ ۷۹۷: تا رفته از نظر، ز تنم جان برآمده 388شمارهٔ ۷۹۸: دل، سیه مست به سودای تو از جا رفت ...389شمارهٔ ۷۹۹: تیغت از فرق مبتلا رفته 390شمارهٔ ۸۰۰: نسرین بری گلگون قبا، از جلوه جانم ...391شمارهٔ ۸۰۱: از ما نهان ز فرط ظهوری، چه فایده 392شمارهٔ ۸۰۲: روضه خلد خدایا به نکوکاران ده 393شمارهٔ ۸۰۳: عشق تو بانگ زد به زمین و زمان همه 394شمارهٔ ۸۰۴: سوی محراب شدم با می ناب آلوده 395شمارهٔ ۸۰۵: لعل لب او تا به لب جام رسیده 396شمارهٔ ۸۰۶: گل را ورقم رونق بازار شکسته 397شمارهٔ ۸۰۷: سحر آمد ندا ز میخانه 398شمارهٔ ۸۰۸: صبوحی از چمن مستانه پیراهن قبا کر ...399شمارهٔ ۸۰۹: خوش تلخ عتاب آمده ای حرف به جا چه 400شمارهٔ ۸۱۰: دوشین چو شفق بودم، خون جگر آلوده 401شمارهٔ ۸۱۱: مژگان نگر چو عربده جویان برآمده 402شمارهٔ ۸۱۲: نمی بینم کسی از آشنارویان به جا م ...403شمارهٔ ۸۱۳: گر غمزه اش به یغما، دل را ز ما گر ...404شمارهٔ ۸۱۴: دل داغ تو را به جان گرفته 405شمارهٔ ۸۱۵: در دیده نگاه تو که از جوش فتاده 406شمارهٔ ۸۱۶: رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده 407شمارهٔ ۸۱۷: رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته 408شمارهٔ ۸۱۸: به جلوه های رسا سرفراز می آیی 409شمارهٔ ۸۱۹: سر چه باشد که تو در راه وفا نگذار ...410شمارهٔ ۸۲۰: ای آنکه غم هجرکشیدن نتوانی 411شمارهٔ ۸۲۱: گاهی به نگاهی دل ما شاد نکردی 412شمارهٔ ۸۲۲: ای عهد شکن، با تو اگر کار نبودی 413شمارهٔ ۸۲۳: سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی 414شمارهٔ ۸۲۴: به قید جسم ز جان جهان چه می دانی 415شمارهٔ ۸۲۵: لوح دل را اگر از نقش دوبی ساده کن ...416شمارهٔ ۸۲۶: در پرده خط، خال به صد ناز گرفتی 417شمارهٔ ۸۲۷: تنگی از دل نرود تا تو میان نگشایی 418شمارهٔ ۸۲۸: یک نفس نیست که خون در دل شیدا نکن ...419شمارهٔ ۸۲۹: بر هر زمین که جلوه کنی آسمان کنی 420شمارهٔ ۸۳۰: تو و زهد خشک زاهد، من و عشق و می ...421شمارهٔ ۸۳۱: کشیدی تیغ و ساغر، گشتی آتش، گفتیم ...422شمارهٔ ۸۳۲: چو چشم آینه حیرانم از جمال کسی 423شمارهٔ ۸۳۳: من رند خراباتم،سر مست و خراب اولی 424شمارهٔ ۸۳۴: زان نور دیده، شد مژهٔ خون فشان ته ...425شمارهٔ ۸۳۵: که گفتت گرد سر آن طرهٔ عنبرفشان ب ...426شمارهٔ ۸۳۶: سرت گردم، نمی پرسی تو هم دیوانه ا ...427شمارهٔ ۸۳۷: خوش آنکه بزم حریفان کنون بیارایی 428شمارهٔ ۸۳۸: ای روی تو را موج عرق آینه سازی 429شمارهٔ ۸۳۹: افشاند نسیم سحری زلف نگاری 430شمارهٔ ۸۴۰: ای سوختهٔ عشق چرا کم ز سپندی 431شمارهٔ ۸۴۱: بر دیده کشم سرمه ز خاک کف پایی 432شمارهٔ ۸۴۲: ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی 433شمارهٔ ۸۴۳: اگر از دیده ابنای زمان مستوری 434شمارهٔ ۸۴۴: کمند جذبه اش نگذاشت مجنونی به صحر ...435شمارهٔ ۸۴۵: ز کاوش مژه ى شوخ آتشین خویی 436شمارهٔ ۸۴۶: مرا دور از تو، گل در پیرهن خار اس ...437شمارهٔ ۸۴۷: دل آشفته و دیده خونبار داری 438شمارهٔ ۸۴۸: منت نکشد همّتم از دست دعایی 439شمارهٔ ۸۴۹: نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ رسایی 440شمارهٔ ۸۵۰: تو گر ابر نقاب از روی آتشناک بردا ...441شمارهٔ ۸۵۱: چرا ازشام زلف آن صبح تابان بر نمی ...442شمارهٔ ۸۵۲: به حسرت گفت با صیاد خون آغشته نخج ...443شمارهٔ ۸۵۳: خصم آسودگیم، ای غم جانان مددی 444شمارهٔ ۸۵۴: ز دام طره، شکنهای دلربا بنمای 445شمارهٔ ۸۵۵: تا شکن از دور روزگار نیابی 446شمارهٔ ۸۵۶: بکش خون دلم تا مستی بی دردسر یابی 447شمارهٔ ۸۵۷: خواست شاهد می پرستم، یللی 448شمارهٔ ۸۵۸: دوشینه دلم داشت به یاد تو سرودی 449شمارهٔ ۸۵۹: ز دل غافلی یار جانی نباشی 450شمارهٔ ۸۶۰: ای خستهٔ بی قرار چونی 451شمارهٔ ۸۶۱: به قید آب وگل ای جان ناتوان چونی 452شمارهٔ ۸۶۲: حین طفت حول الحی اذ مررت بالجانی 453شمارهٔ ۸۶۳: برده ست غمت، دست و دل ازکار، کجای ...454شمارهٔ ۸۶۴: در قید غمم، خاطر آزاد کجایی 455شمارهٔ ۸۶۵: خرابم از ادای شیوهٔ مستانهٔ چشمی 456شمارهٔ ۸۶۶: طبیب من، حرا از خسته جان خود نمی ...457شمارهٔ ۸۶۷: به دستم داده دستی، برده در خونم ف ...458شمارهٔ ۸۶۸: بود می خانه ها، در چشم شهلای تو ا ...459شمارهٔ ۸۶۹: ابرکفت بنازم، فیضی ببار ساقی 460شمارهٔ ۸۷۰: ابر، تر دامن و سرد است هوا ای ساق ...461شمارهٔ ۸۷۱: بساط سرو گل، افسرده شد در گلشن ای ...462شمارهٔ ۸۷۲: خموشی گزین در دبستان معنی 463شمارهٔ ۸۷۳: من صیدم و دام، زندگانی 464شمارهٔ ۸۷۴: توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظ ...465شمارهٔ ۸۷۵: با یار گفتم از غم بسیار، اندکی 466شمارهٔ ۸۷۶: دو خصم داده به هم دست و این فگار ...467شمارهٔ ۸۷۷: حیران لقایی شدم امروزکه دانی 468شمارهٔ ۸۷۸: ز عاشق شکوه ای جز مهر ورزیدن نمی ...469شمارهٔ ۸۷۹: هجر در دامن دل ریخته خار عجبی 470شمارهٔ ۸۸۰: چون خود اگر عشوه گری داشتی 471شمارهٔ ۸۸۱: به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از ...472شمارهٔ ۸۸۲: کند گردآوری زلفش، دل شوریده بسیار ...473شمارهٔ ۸۸۳: به افسونها، شنیدم بوالهوس را، شاد ...474شمارهٔ ۸۸۴: مست صهبای الستم یللی 475شمارهٔ ۸۸۵: بدا ما قد بدا فی الحبّ من بیداءِ ...476شمارهٔ ۸۸۶: نمی ماند به مصر از پیرهن، جز تهمت ...477شمارهٔ ۸۸۷: دلا، به جبهه، در دوست را نشان چه ...478شمارهٔ ۸۸۸: در دیده و دل، از دل و از دیده جدا ...479شمارهٔ ۸۸۹: فریاد که از عاشق مسکین که تو داری 480شمارهٔ ۸۹۰: ای ناله، خوشا بخت رسایی که تو دار ...481شمارهٔ ۸۹۱: بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی 482شمارهٔ ۸۹۲: چو فرهاد ار به تیغ بیستون مردانه ...483شمارهٔ ۸۹۳: راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، ...484شمارهٔ ۸۹۴: خاطر از دردسر بیهده آزاده کنی 485شمارهٔ ۸۹۵: می گرفتیم به جانان، سر راهی، گاهی 486شمارهٔ ۸۹۶: درد دل گفتمی، ار همنفسی داشتمی 487شمارهٔ ۸۹۷: به صورت هر چه بینی، نقش برآب است ...488شمارهٔ ۸۹۸: گر سینه شود سینا، بی تاب و توانست ...489شمارهٔ ۸۹۹: کند خون دل من، چشم تر را خانه آرا ...490شمارهٔ ۹۰۰: به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی 491شمارهٔ ۹۰۱: نمی دانم تو بی پروا نگاه، از دل چ ...492شمارهٔ ۹۰۲: ای دل، سپند آتش سودای کیستی 493شمارهٔ ۹۰۳: ناله ام را در دلش تأثیر بودی کاشک ...494شمارهٔ ۹۰۴: چه خوش بود که به دی، طرح نوبهار ک ...495شمارهٔ ۹۰۵: خاصان تمام مستند، ساقی صلای عامی 496شمارهٔ ۹۰۶: به دلهای دماغ آشفته، سنبل می کند ...497شمارهٔ ۹۰۷: به جان سوزی، نی کلک سخن ساز مرا د ...498شمارهٔ ۹۰۸: ای از شرار عشق تو هر سینه آتشخانه ...499شمارهٔ ۹۰۹: ز نقش خط که به رخسار ارغوان زده ا ...500شمارهٔ ۹۱۰: آگه ز بی وفایی اغیار گشته ای 501شمارهٔ ۹۱۱: بنمای رخ چون دیده را گرم تماشاکرد ...502شمارهٔ ۹۱۲: ای شوق، در شکنجهٔ دل ها چگونه ای

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ