کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز رخ چون آتش موسی نمودی، سینه سینا کن

    لبت را چون دم عیسی ست، این دل مرده احیا کن

    چو نگذاری به عقلم، رهنمون کن شور سودایی

    ز شهر آواره ام چون می کنی، مجنون صحرا کن

    فروزان چهره چون شمع آمدی، پروانه ات گردم

    به بالینم دمی بنشین و جانبازی تماشا کن

    گره در دیده ام گردید طوفان سرشک از غم

    عنان گریه را بگذار و سیر موج دریا کن

    حریف میگساران نیستی خشکی مکن زاهد

    هماورد دل دریا نیی، ای خس مدارا کن

    چو مرد دین نیی با نفس کافر برنمی آیی

    سکندر نیستی اندیشه از نیروی دارا کن

    حزین از خامه چون مشّاطهٔ حسن ادا گشتی

    به کف تا شانه داری، عقده از زلف سخن وا کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha