کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای نثار ره تیغ تو سرافشانی شمع

    داغ سودای تو آرایش پیشانی شمع

    تا سحر در حرم وصل تو پا بر جا بود

    کس درین بزم ندیدم به گرانجانی شمع

    آنقدر ضبط زبان کردکه در بزم تو سوخت

    رشک می آیدم از طرز سخندانی شمع

    خوش به آرام ازین مرحله در شبگیر است

    سفر از خود نتوان کرد به آسانی شمع

    عرق شرم فرو ریزدش از پیشانی

    خجل از روی تو شد چهره نورانی شمع

    سودی از سوختن خرمن پروانه نکرد

    لب گزیدن بود آثار پشیمانی شمع

    پرده پوشی نتوان کرد به رسوایی ما

    که لباسی نشود جامه عریانی شمع

    غم و شادی همه یک کاسه کند آتش عشق

    گریه ناکی نتوان یافت به خندانی شمع

    فکر آن است که در پای تو ریزد جان را

    می توان یافتن، از سر به گریبانی شمع

    شب چو سازد گل روی تو رقم پردازم

    بر سر خامه زنم لالهٔ نعمانی شمع

    ما و دلدار ز یک شعله کبابیم حزین

    سوخت پروانهٔ ما را غم پنهانی شمع

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha