کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گران افتاده لنگر، کوه درد سینه فرسا را

    خدا صبری دهد دلهای از جا رفتهٔ ما را

    به مجنون تنگ شد دشت جنون، از شور سودایم

    به هم پیچد سر شوریده ام، دامان صحرا را

    تب گرمی چو شمع داغ آتش طلعتی دارم

    پر پروانه سازد نبض من، دست مسیحا را

    به کنعان، چشم پاکی در سراغ خویشتن دارد

    نمی ماند به کف پیراهن یوسف، زلیخا را

    دلم را بی قراری در بغل، آرام می گردد

    گران لنگر کند تمکین من، موج سبکپا را

    به این شوخی نسوزد هیچکس را اختر طالع

    که بختم نیل چشم زخم شد، زلف شب آسا را

    عبث ناصح مرا دست تسلّی می نهد بر دل

    نیندازد کف از بی طاقتی، شوریده دریا را

    حزین ، از خامه ات خیزد، سروش وادی ایمن

    تجلی طور می سازد، نی آتش نواها را!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha