کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را

    که داغ لاله کردم، مردم چشم غزالان را

    نه آنم کز جفای عشق، آسان دست بردارم

    به دامان قیامت می برم، چاک گریبان را

    سواد دیدهٔ من، صورت نقش نگین دارد

    ز بس افشرده ام بر چشم خون آلود، مژگان را

    عبیر آلوده بویی، مغز گل را عطسه زن ، دارد

    مگر دست صبا زد شانه، آن زلف پریشان را

    نگاهت نارسا می افتد از دل های مشتاقان

    به کوتاهی مبادا شهره سازی، مَدِّ احسان را

    سراسر صرف شبهای جدایی می شود عمرم

    برای سوختن چون شمع، دارم رشتهٔ جان را

    گذشت آن هم که دل را از شهادت شاد می کردم

    کشید از سینه ام بی رحمی صیّاد پیکان را

    خدنگ ناز بی پروا، نگاه عجز نامحرم

    که دیگر بر سر رحم آورد، آن نامسلمان را؟

    حزین ، سر سبز دارد دانه ام را پرتو لطفش

    نگهدارد خدا از چشم بد، آن برق جولان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha