به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
از بس که تو را خوی، به عشاق گران است
بی قدر متاع سر بازار تو جان است
ته جرعه ای از ناز به گلزار فشاندی
زان روز، لب غنچه ز خونابه کشان است
جان رفت و نکردی گذری بر سر خاکم
دل خون شد و مغروری ناز تو همان است
زبن پیش چنین در نظرت خار نبودم
هم بزم رقیبان شده ای، این گل آن است
گر پشت دو تا شد، سر سرو تو سلامت
غم نیست اگر پیر شدم، عشق جوان است
گلگونه دولت نبود در خور مردان
این غازه گری، لایق رخسار زنان است
ز افسانهٔ گرم تو حزین ، جان و دلم سوخت
فریادکه این نالهٔ آتش نفسان است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.