به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حزین لاهیجی

حزین لاهیجیغزلیاتشمارهٔ ۱۵۰: عاشق مهجور، وصل دلستان بیند به خواب

2000عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عاشق مهجور، وصل دلستان بیند به خواب

دیدهٔ محتاج، گنج شایگان بیند به خواب

بعد این چشم من آن سرو روان بیند به خواب

دیدهٔ عاشق مگر بخت جوان بیند به خواب

دل کجا و طرهٔ نازک نهالان از کجا؟

مرغ بی بال و پر ما، آشیان بیند به خواب

مرگ عاشق گفتم او را مهربان سازد نشد

قمری ما سرو او را سرگران بیند به خواب

دولت بیدار را در دیده ریزم خاک خشک

گرجبینم سجدهٔ آن آستان بیند به خواب

مرگ هر کس در حقیقت نقش حال زندگی ست

هر چه کس بیند به بیداری، همان بیند به خواب

صبح محشر سرگران برخیزد از خواب لحد

گر شبی زاهد، خرابات مغان بیند به خواب

وصا ازکف رفته را دیگرکجا یابی حزین ؟

در خزان بلبل بهار بی خزان بیند به خواب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۹: سنگ و سفال میکده گوهر کند شراب 2شمارهٔ ۱۵۰: عاشق مهجور، وصل دلستان بیند به خو ...3شمارهٔ ۱۵۱: کامم چشید هر چه نگاهش عتاب داشت 4شمارهٔ ۱۵۲: از سوز ناله ام، دل جانان خبر نداش ...5شمارهٔ ۱۵۳: ۱۵۳ غزل جا مانده اینجا از حزین دل ...6شمارهٔ ۱۵۴: ۱۵۴ غزل جا مانده اینجا از حزین دل ...7شمارهٔ ۱۵۵: ۱۵۵ غزل جا مانده اینجا از حزین دل ...8شمارهٔ ۱۵۶: فتنهٔ روز جزا در قدم جلوهٔ اوست 9شمارهٔ ۱۵۷: ساقی از ورع کیشان، مطرب از خموشان ...10شمارهٔ ۱۵۸: در مجلس ما خون دل است اینکه به جا ...11شمارهٔ ۱۵۹: تا تشنه به خون، نرگس مستانه ی یار ...12شمارهٔ ۱۶۰: حرف غم عشق از لب خندان که جسته ست 13شمارهٔ ۱۶۱: دمیدن از سمنش مشک ناب نزدیک است 14شمارهٔ ۱۶۲: عهد پیرانه سری، عشق جوان افتاده س ...15شمارهٔ ۱۶۳: در پی دلشدگان غمزه ی طنازی هست 16شمارهٔ ۱۶۴: دارد سر ما شورش سودایی اگر هست 17شمارهٔ ۱۶۵: آوازه ام از رتبه گفتار بلند است 18شمارهٔ ۱۶۶: از بس که تو را خوی، به عشاق گران ...19شمارهٔ ۱۶۷: به باغ راه خزان و بهار نتوان بست 20شمارهٔ ۱۶۸: بر سر خود دهدم جا، خم پاکیزه سرشت 21شمارهٔ ۱۶۹: آب حیات در رقم مشک فام ماست 22شمارهٔ ۱۷۰: هزار رنگ گل داغ در کنار من است 23شمارهٔ ۱۷۱: چه دولتی است که دردت نصیب جان من ...24شمارهٔ ۱۷۲: لعلت حیات بخش دل و جان عاشق است 25شمارهٔ ۱۷۳: از شرم، زبانم به گلستان تو بسته س ...26شمارهٔ ۱۷۴: یاری که غمی می برد از یاد، شراب ا ...27شمارهٔ ۱۷۵: به گرد عارض او خط عنبرین پیداست 28شمارهٔ ۱۷۶: عالم تمام از رخ جانانه روشن است 29شمارهٔ ۱۷۷: احساس مبدل شد و محسوس همان است 30شمارهٔ ۱۷۸: صبح را لمعهٔ نور از ید بیضای دل ا ...31شمارهٔ ۱۷۹: ای وقف شهیدان تو صحرای قیامت 32شمارهٔ ۱۸۰: تلقین حجت از لب جانانم آرزوست 33شمارهٔ ۱۸۱: زان پیشتر که باده به پیمانه آشناس ...34شمارهٔ ۱۸۲: دیده تا بر هم زدم سامان باغ از دس ...35شمارهٔ ۱۸۳: قدح تا گرفتم بهاری به سر رفت 36شمارهٔ ۱۸۴: تیغت به سرم خمار نگذاشت 37شمارهٔ ۱۸۵: نه تنها گل گریبان چاک بازار است ا ...38شمارهٔ ۱۸۶: پیغام غنچه با دم مشکل گشای کیست 39شمارهٔ ۱۸۷: یا رب این غنچه دهن مست ز میخانهٔ ...40شمارهٔ ۱۸۸: گرمی مهر، به وبرانه و آباد یکی ست 41شمارهٔ ۱۸۹: حق را بطلب مسجد و میخانه کدام است 42شمارهٔ ۱۹۰: شمع سان با تو شبم رفت و تمنا ماند ...43شمارهٔ ۱۹۱: به تن ز بادهٔ عشق تو رنگ و بو کاف ...44شمارهٔ ۱۹۲: زان شراری که نهان در دل خارا می س ...45شمارهٔ ۱۹۳: فروغ آن گل رخسار بی نقابم سوخت 46شمارهٔ ۱۹۴: نگاه گوشهٔ آن چشم میگسارم سوخت 47شمارهٔ ۱۹۵: آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سو ...48شمارهٔ ۱۹۶: اشکم نمک به یاد لبت در ایاغ ریخت 49شمارهٔ ۱۹۷: در دل چو به یاد رخ او نور فرو ریخ ...50شمارهٔ ۱۹۸: مجنون مرا شور تو بی پا و سر انداخ ...51شمارهٔ ۱۹۹: هر زهر که چشمت به ایاغ دل ما ریخت 52شمارهٔ ۲۰۰: زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دس ...53شمارهٔ ۲۰۱: از داغ او سرم به گریبان آتش است 54شمارهٔ ۲۰۲: کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست 55شمارهٔ ۲۰۳: بی شمع می، به بزم دل و دیده نور ن ...56شمارهٔ ۲۰۴: در خاطر خدنگ قضا هر نهان که هست 57شمارهٔ ۲۰۵: خورشید و ماه آینهٔ حسن یار نیست 58شمارهٔ ۲۰۶: لب از خون تر کنم گر ساغری نیست 59شمارهٔ ۲۰۷: تا دل از خود نرود، حال پریشانی هس ...60شمارهٔ ۲۰۸: دل گواه است که در پرده دلارایی هس ...61شمارهٔ ۲۰۹: درین زمانه نه یاری نه غمگساری هست 62شمارهٔ ۲۱۰: دل خوردن عشاق تو کار دگران نیست 63شمارهٔ ۲۱۱: عاشق حریف حملهٔ شیر دلیر نیست 64شمارهٔ ۲۱۲: در راه محبت، سر اگر شد قدمی هست 65شمارهٔ ۲۱۳: نخلم از گریه در آب است و ثمر پیدا ...66شمارهٔ ۲۱۴: چشم صاحب نظران در پی دنیاست که نی ...67شمارهٔ ۲۱۵: با مستی غمت به شراب احتیاج نیست 68شمارهٔ ۲۱۶: می عشق است که عالم همه میخانهٔ او ...69شمارهٔ ۲۱۷: دل در حریم وصل تو، پا را نگه نداش ...70شمارهٔ ۲۱۸: گرتو را روی زمین خواهش ماوای خوشی ...71شمارهٔ ۲۱۹: ای تازه به دیدار تو ایمان خرابات 72شمارهٔ ۲۲۰: ای یوسف مصر از تو گرفتار محبت 73شمارهٔ ۲۲۱: بلبل و پروانه را عشق گریبان گرفت 74شمارهٔ ۲۲۲: ز لنگر دل دیوانه، عشق بند گسست 75شمارهٔ ۲۲۳: در طینتم از بس که رگ و ریشه، وفا ...76شمارهٔ ۲۲۴: صد جان به حسرت سوختی، آهی ز جایی ...77شمارهٔ ۲۲۵: دور از در تو روضه ی رضوان به ما ن ...78شمارهٔ ۲۲۶: گل خزان زده ام، زندگی ملال من است 79شمارهٔ ۲۲۷: گرچه پیمانه ی می مشرق نور دگر است 80شمارهٔ ۲۲۸: مستان، شب غم رفت و سحرگاه فتوح اس ...81شمارهٔ ۲۲۹: رخسار تو را تازگی از چشم تر کیست 82شمارهٔ ۲۳۰: برخاست دل ز سینه و پیکان فرو نشست 83شمارهٔ ۲۳۱: ما را تن ضعیف به زندان عالم است 84شمارهٔ ۲۳۲: حیرانی من محرم آن روی چو ماه است 85شمارهٔ ۲۳۳: در کوی تو نقش قدمم، حالتم این است 86شمارهٔ ۲۳۴: از آن، سرم به هوای تو مایل افتاده ...87شمارهٔ ۲۳۵: روزی که حجت از خلق، خواهند در قیا ...88شمارهٔ ۲۳۶: زاهد از ساغر شراب گریخت 89شمارهٔ ۲۳۷: کون و مکان به زیر نگین قناعت است 90شمارهٔ ۲۳۸: لطف و قهرت به من سوخته جان هر دو ...91شمارهٔ ۲۳۹: هیچ معلوم نشد، دیده تماشایی کیست 92شمارهٔ ۲۴۰: مژگان سرکشت، رگ جان ها گرفته است 93شمارهٔ ۲۴۱: تو را چه غم که به درد تو مبتلایی ...94شمارهٔ ۲۴۲: از کوی تو تا کلبه ی ما فاصله ای ن ...95شمارهٔ ۲۴۳: اشک چشم من و شراب یکیست 96شمارهٔ ۲۴۴: چون صبح به بر، دیدهٔ من پیرهنی دا ...97شمارهٔ ۲۴۵: یک دل به دیاری که وفا صاحب تاج اس ...98شمارهٔ ۲۴۶: کی دیده تنها چو دل آغشته به خون ا ...99شمارهٔ ۲۴۷: بتی دارم که دل دیوانهٔ اوست 100شمارهٔ ۲۴۸: گنجی ست راز عشق، که دل ها خراب او ...101شمارهٔ ۲۴۹: گل داغ است که صحرای دلم خرّم ازوس ...102شمارهٔ ۲۵۰: اسرار تو با زاهد و ملّا نتوان گفت 103شمارهٔ ۲۵۱: تا شمع من ز دیدهٔ شب زنده دار رفت 104شمارهٔ ۲۵۲: در شب شیب، گرانتر شده خوابی که مر ...105شمارهٔ ۲۵۳: می به بزم ما امشب، از رمیده هوشان ...106شمارهٔ ۲۵۴: دل در هوس نرگس مستانه اسیر است 107شمارهٔ ۲۵۵: تا شمع دل، افروخته بزم حضور است 108شمارهٔ ۲۵۶: برهمن مذهبان زنار بندانند از مویت 109شمارهٔ ۲۵۷: الهی به قربان سرگشتگانت 110شمارهٔ ۲۵۸: عشق است به دل شور بیابان قیامت 111شمارهٔ ۲۵۹: هر زخم که از ناوک آن تازه نهال اس ...112شمارهٔ ۲۶۰: آزادی ما از غم کونین کران داشت 113شمارهٔ ۲۶۱: رسوا شدهٔ عشق تو را چاره نکو نیست 114شمارهٔ ۲۶۲: گل بی تو مرا به دیده خار است 115شمارهٔ ۲۶۳: فرسوده ز نعمت شده دندان به دهانت 116شمارهٔ ۲۶۴: بی کس تر ازین عاشق دل خسته کسی نی ...117شمارهٔ ۲۶۵: برآ از خویش زاهد، وقت شبگیر خرابا ...118شمارهٔ ۲۶۶: بار ستم یار، گران است و گران نیست 119شمارهٔ ۲۶۷: عشق اگر یار شود، سود و زیان این ه ...120شمارهٔ ۲۶۸: به گل ترانهٔ مرغان بی نوا عبث است 121شمارهٔ ۲۶۹: داغی که ز شورابهٔ اشکم نمکین است 122شمارهٔ ۲۷۰: تا نقش خط آن آینه رخسار کشیده ست 123شمارهٔ ۲۷۱: غبار کلفت ایام، آشنا نگذاشت 124شمارهٔ ۲۷۲: کار دل و خراش، به هم عشق واگذاشت 125شمارهٔ ۲۷۳: خوش آنکه، دلم در شکن زلف تو جا دا ...126شمارهٔ ۲۷۴: نسرین به چمن برندمد گر بدن این اس ...127شمارهٔ ۲۷۵: تو را نمودم و گفتم به دل، که یار ...128شمارهٔ ۲۷۶: تن سختی کشم نزار دل است 129شمارهٔ ۲۷۷: خورشید به حسن یار من نیست 130شمارهٔ ۲۷۸: هر چه بستیم و گشودیم عبث 131شمارهٔ ۲۷۹: با رنگ لعلی تو، به صهبا چه احتیاج 132شمارهٔ ۲۸۰: ای در نظر ناز تو، سلطان و گدا هیچ 133شمارهٔ ۲۸۱: نبود خطری در ره بی پا و سران هیچ 134شمارهٔ ۲۸۲: ماییم و همین آرزوی یار و دگر هیچ 135شمارهٔ ۲۸۳: صور قیامت دمید، نالهء مرغان صبح 136شمارهٔ ۲۸۴: ای نگاه تو پی غارت دلها گستاخ 137شمارهٔ ۲۸۵: آسان نه به پیمانهٔ سرشار شود سرخ 138شمارهٔ ۲۸۶: بهل آهنگ سلطانی درین کاخ 139شمارهٔ ۲۸۷: زان شمع گلعذاران، هرجا سخن برآید 140شمارهٔ ۲۸۸: اشکم از دیده به دنبال کسی می آید 141شمارهٔ ۲۸۹: چون نخل تو از ناز گرانبار برآید 142شمارهٔ ۲۹۰: دمی که حرف وداعت به گوش می آید 143شمارهٔ ۲۹۱: به آیینی که ترسا زاده از بتخانه م ...144شمارهٔ ۲۹۲: طرب ای دل که یار می آید 145شمارهٔ ۲۹۳: صبا را گرد سر گردم، که از کوی تو ...146شمارهٔ ۲۹۴: سیه چشمی دلم را از پی تسخیر می آی ...147شمارهٔ ۲۹۵: از مزرع آمال چه امّید برآید 148شمارهٔ ۲۹۶: به خاطر چون خیال لعل آن رنگین عتا ...149شمارهٔ ۲۹۷: سحر ز هاتف میخانه ام سروش آمد 150شمارهٔ ۲۹۸: شب زلف تو در خیالم آمد 151شمارهٔ ۲۹۹: یک ره به سر تربتم از ناز نیامد 152شمارهٔ ۳۰۰: شبی ز هجر تو ما را به سر نمی آید 153شمارهٔ ۳۰۱: عشق سرکش، به فغان، زین دل ناشاد آ ...154شمارهٔ ۳۰۲: کند بر تخت عزت جا، چو از تن جان ب ...155شمارهٔ ۳۰۳: نقاب از چهره بگشا تا ز غربت جان ب ...156شمارهٔ ۳۰۴: از ناز نقش پایت، بر خاک مشکل آید 157شمارهٔ ۳۰۵: غرور ناز با کوه تحمّل برنمی آید 158شمارهٔ ۳۰۶: تاکی ز جوی هر مژه ام اشک و خون رو ...159شمارهٔ ۳۰۷: ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد 160شمارهٔ ۳۰۸: نالم به اثر گر غم او یار نباشد 161شمارهٔ ۳۰۹: خوش آنکه دلم آینه سیمای تو باشد 162شمارهٔ ۳۱۰: دل هر قطره ای دریای اسرار تو می ب ...163شمارهٔ ۳۱۱: ز خاموشی دلم را پاس الفت مدعا باش ...164شمارهٔ ۳۱۲: مرا آزادگی شیرازهٔ آمال می باشد 165شمارهٔ ۳۱۳: گر رخ به ما نمایی، ای خوش لقا چه ...166شمارهٔ ۳۱۴: خوش آن عاشق که شیدای تو باشد 167شمارهٔ ۳۱۵: از غم، دل حیران چه خبر داشته باشد 168شمارهٔ ۳۱۶: جانان ز من آیا خبری داشته باشد 169شمارهٔ ۳۱۷: دل آزاده، باخدا باشد 170شمارهٔ ۳۱۸: خورشید، درین کلبه شب افروز نباشد 171شمارهٔ ۳۱۹: ضمیر جمع روشن، بی صفا هرگز نمی با ...172شمارهٔ ۳۲۰: نشان وحشی من در دل بی کینه پیدا ش ...173شمارهٔ ۳۲۱: فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تس ...174شمارهٔ ۳۲۲: ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد 175شمارهٔ ۳۲۳: سر رشته صبری که ز دل رفت و نهان ش ...176شمارهٔ ۳۲۴: از سبزه سبز، پشت لب جویبار شد 177شمارهٔ ۳۲۵: درکارگاه غیب چو طرح لباس شد 178شمارهٔ ۳۲۶: افزود خواب غفلت جاهل چو پیر شد 179شمارهٔ ۳۲۷: پری گر وا کنم، پروانهٔ شمع تو خوا ...180شمارهٔ ۳۲۸: فقرم کجا ز جلوهٔ دنیا زبون شود 181شمارهٔ ۳۲۹: جگر تشنه ام از لعل تو سیراب شود 182شمارهٔ ۳۳۰: خجل در برم، عقل نادان نشیند 183شمارهٔ ۳۳۱: بفشه چون ز بناگوش یار برخیزد 184شمارهٔ ۳۳۲: فروزان کن ز رخ، کاشانهای چند 185شمارهٔ ۳۳۳: خوشا شمعی که سر تا پا بسوزد 186شمارهٔ ۳۳۴: نگاه گرم، چو رخسار آتشین تو بوسد 187شمارهٔ ۳۳۵: روی تو به خورشید فلک نور فروشد 188شمارهٔ ۳۳۶: در دیدهٔ من غیر رخ یار نگنجد 189شمارهٔ ۳۳۷: نخست از عاشقان بی جرمی آن نامهربا ...190شمارهٔ ۳۳۸: قاصدی کو که پیامی، بر دلدار برد 191شمارهٔ ۳۳۹: با تیغ بازی مژه ات جان که می برد 192شمارهٔ ۳۴۰: در صیدگاه ناز تو بسمل به خون تپد 193شمارهٔ ۳۴۱: دمی که از رخ ساقی خوی حجاب چکد 194شمارهٔ ۳۴۲: بوی زلفی به گریبان صبا ریخته اند 195شمارهٔ ۳۴۳: چو سنبل تو به طرف سمن فرو ریزد 196شمارهٔ ۳۴۴: مبادا رو کسی زان قبلهٔ ابرو بگردا ...197شمارهٔ ۳۴۵: درکشوری که مهر و وفا می فروختند 198شمارهٔ ۳۴۶: شلایین نرگسش مست شراب آلوده را ما ...199شمارهٔ ۳۴۷: کوته نظران زلف سیه کار ندانند 200شمارهٔ ۳۴۸: خوبان به ره مهر و وفا پا نگذارند 201شمارهٔ ۳۴۹: حریف عیش جهان بی دماغ می ماند 202شمارهٔ ۳۵۰: رخ تو رونق صبح بهار می شکند 203شمارهٔ ۳۵۱: شوریده دلی دارم، دیوانه چنین باید 204شمارهٔ ۳۵۲: دلم که شاهد امّید، در کنار ندید 205شمارهٔ ۳۵۳: اهل نظر، از آن در یکتا چه دیده ان ...206شمارهٔ ۳۵۴: از دلم برخاست دودی، آسمان آمد پدی ...207شمارهٔ ۳۵۵: جایی که از سپند نگردد فغان بلند 208شمارهٔ ۳۵۶: در دل غم آن لاله عذار است ببینید 209شمارهٔ ۳۵۷: بهار شد که چمن جام ارغوان گیرد 210شمارهٔ ۳۵۸: از ما فلک دون چه به یغما بستاند 211شمارهٔ ۳۵۹: خواهم به دل آن نرگس مستانه در افت ...212شمارهٔ ۳۶۰: زهر غم هجر تو به جان کارگر افتاد 213شمارهٔ ۳۶۱: بی پا و سر ز قدر و شرف کام می برد 214شمارهٔ ۳۶۲: از پرده چو خواهد، گل رخسار برآرد 215شمارهٔ ۳۶۳: کشم چو آه، دل ناتوان بیاساید 216شمارهٔ ۳۶۴: اگر نسیم نباشد که زلف بگشاید 217شمارهٔ ۳۶۵: صباحت کو که گل را بر سرم شور جنون ...218شمارهٔ ۳۶۶: در این دو هفته که با گل مدار می گ ...219شمارهٔ ۳۶۷: گریبان چاکم و جانان مرا دیوانه پن ...220شمارهٔ ۳۶۸: هوای عشق برونم ز ننگ و نام کشید 221شمارهٔ ۳۶۹: لب تشنهٔ تیغیم، ز کوثر چه گشاید 222شمارهٔ ۳۷۰: ترسم از چشم خوشت غافل نگاهی سر زن ...223شمارهٔ ۳۷۱: ساغر نزنم تا بتوان خون جگر زد 224شمارهٔ ۳۷۲: به خاموشی صفیر آشنایی می توانم زد 225شمارهٔ ۳۷۳: گر به شوخی شرری در پر پروانه زدند 226شمارهٔ ۳۷۴: تهمت برق تجلی ست که بر طور زدند 227شمارهٔ ۳۷۵: بیخودان بانگ اناالحق که درین دار ...228شمارهٔ ۳۷۶: یاد وصلی که دل از هجر خبردار نبود 229شمارهٔ ۳۷۷: شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بو ...230شمارهٔ ۳۷۸: بزم وصل است و غم هجر همان است که ...231شمارهٔ ۳۷۹: با چرخ سفله، همّت ما در نبرد بود 232شمارهٔ ۳۸۰: محرومی وصال تو دل را نوید بود 233شمارهٔ ۳۸۱: یاد آن زمان که بادهٔ عشرت به کام ...234شمارهٔ ۳۸۲: طاق میخانهٔ مستان خم ابروی تو بود 235شمارهٔ ۳۸۳: همّت ما مدد پیر و جوان خواهد بود 236شمارهٔ ۳۸۴: امشب که دل در آتش آن گلعذار بود 237شمارهٔ ۳۸۵: در دیده مرا بی تو پریشان نظری بود 238شمارهٔ ۳۸۶: امشب که از فروغ رخش، لاله داغ بود 239شمارهٔ ۳۸۷: ز حشر مستی ما را چه باک خواهد بود 240شمارهٔ ۳۸۸: حاشا که دل به درد تو دادن نهان بو ...241شمارهٔ ۳۸۹: به قامت شاخ گل را از دمیدن باز می ...242شمارهٔ ۳۹۰: خوش آنکه ساقی مجلس نقاب بردارد 243شمارهٔ ۳۹۱: آن یار بی حقیقت، پاس وفا ندارد 244شمارهٔ ۳۹۲: به غیر از گریه عاشق در جهان کاری ...245شمارهٔ ۳۹۳: گلستان محبّت سرو آزادی نمی دارد 246شمارهٔ ۳۹۴: به غیر از بزم خاموشی که آوازی نمی ...247شمارهٔ ۳۹۵: دلِ شاد، رند می آشام دارد 248شمارهٔ ۳۹۶: دل بیگانه مشرب با نگاه آشنا دارد 249شمارهٔ ۳۹۷: طرب یعقوب من در گوشهٔ بیت الحزن د ...250شمارهٔ ۳۹۸: نیم ز افسردگی عاشق ولی دل یاد او ...251شمارهٔ ۳۹۹: دلم در خم زلف او سودای دگر دارد 252شمارهٔ ۴۰۰: حریفان هر که را دیدیم در دل کلفتی ...253شمارهٔ ۴۰۱: مرغ اسیری که زخم خار ندارد 254شمارهٔ ۴۰۲: نکهت زلف تو را شمال ندارد 255شمارهٔ ۴۰۳: دل بی جهت شکایتی از روزگار کرد 256شمارهٔ ۴۰۴: من شعله ام، به پیرهنم هر که خار ک ...257شمارهٔ ۴۰۵: در دل سخت تو هر چند که جا نتوان ک ...258شمارهٔ ۴۰۶: طرّهٔ ناز را دو تا کرد که کرد؟ یا ...259شمارهٔ ۴۰۷: بلبل به گلستان سخن از روی تو می ک ...260شمارهٔ ۴۰۸: چند پرسی نگهش با دل افگار چه کرد 261شمارهٔ ۴۰۹: دلم از زمزمه عشق پریشان می کرد 262شمارهٔ ۴۱۰: از وصل، دل بی سر و پا را که خبر ک ...263شمارهٔ ۴۱۱: بار غم عشق تو مرا پشت دوتا کرد 264شمارهٔ ۴۱۲: کف چون تهی ست جوهر انسان چه می کن ...265شمارهٔ ۴۱۳: سر زلفی به عالم دام کردند 266شمارهٔ ۴۱۴: اشکم نمک به دامن ناسور می کند 267شمارهٔ ۴۱۵: آنها که خاک راه تو را توتیا کنند 268شمارهٔ ۴۱۶: لبت به پیرهن تنگ غنچه خار کند 269شمارهٔ ۴۱۷: میگساران چو هوای گل و شمشاد کنید 270شمارهٔ ۴۱۸: شامی که مست صبح امیدش نمی کنند 271شمارهٔ ۴۱۹: لب لعلت به پیامی دل ما شاد نکرد 272شمارهٔ ۴۲۰: شیرین لبان چو بزم می لاله گون کنن ...273شمارهٔ ۴۲۱: ساقی بگو چکیدهٔ دل در سبو کنند 274شمارهٔ ۴۲۲: کاش خضری به من بادیه پیما برسد 275شمارهٔ ۴۲۳: نبود عجب که دیده به دیدار می رسد 276شمارهٔ ۴۲۴: به کف شاخ ز گل جام رسید 277شمارهٔ ۴۲۵: خفته بودم به سرم دولت بیدار رسید 278شمارهٔ ۴۲۶: کار رسوایی ما حیف به پایان نرسید 279شمارهٔ ۴۲۷: بود آیا که ره مهر و وفا بگشایند 280شمارهٔ ۴۲۸: پای بستند و ره سعی نشانم دادند 281شمارهٔ ۴۲۹: عذر این بنده پذیرای دل و هوشش باد 282شمارهٔ ۴۳۰: بیان روشنی چون شمع دارم خصم جان خ ...283شمارهٔ ۴۳۱: شور سودای تو در کودکی، استادم بود 284شمارهٔ ۴۳۲: من کشتهٔ زخمی که اجل را خجل آرد 285شمارهٔ ۴۳۳: تن دیده اند از من و جانم ندیده ان ...286شمارهٔ ۴۳۴: نگه، رنگین تر از گل می کند رویی ک ...287شمارهٔ ۴۳۵: خدا در ماتم آسودگی شادم نگهدارد 288شمارهٔ ۴۳۶: دل در شکن زلفت، صبح طربی دارد 289شمارهٔ ۴۳۷: سرگرم فنا فکر دگر هیچ ندارد 290شمارهٔ ۴۳۸: چشمت چرا حریف شرابم نمی کند 291شمارهٔ ۴۳۹: صباح وصل به بختم اثر چه خواهدکرد 292شمارهٔ ۴۴۰: مطرب ره مستی زد هشیار نباید شد 293شمارهٔ ۴۴۱: از عشق، تن سوخته جانان گله دارد 294شمارهٔ ۴۴۲: به عهد بی وفایان، آشتی رنجیدنی دا ...295شمارهٔ ۴۴۳: غم توگونه ی گلنار را کهربا سازد 296شمارهٔ ۴۴۴: به خون هر چند دستی غمرهٔ بیدادگر ...297شمارهٔ ۴۴۵: عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد 298شمارهٔ ۴۴۶: دهد ساقی اگر ساغر چنین، مخمور نگذ ...299شمارهٔ ۴۴۷: کجا پاس حجاب از زاهد بی پیر می آی ...300شمارهٔ ۴۴۸: نه تاب دوری و نه طاقت دیدار می با ...301شمارهٔ ۴۴۹: ز چابک دستی دل، در کفم خارا زبون ...302شمارهٔ ۴۵۰: ساقی به حریفان خط جامی نفرستاد 303شمارهٔ ۴۵۱: دیشب که چشم مست تو خاطر نواز بود 304شمارهٔ ۴۵۲: زلف بی باک تو تا سلسله جنبانم بود 305شمارهٔ ۴۵۳: با خاطر افسرده دلان چند توان بود 306شمارهٔ ۴۵۴: خالی دمی ز درد تو این ناتوان نبود 307شمارهٔ ۴۵۵: یاد روزی که تو را میل به اغیار نب ...308شمارهٔ ۴۵۶: بزمی که مست ناز مرا جلوه گاه بود 309شمارهٔ ۴۵۷: مرا مجال سخن، بادهٔ زلال دهد 310شمارهٔ ۴۵۸: دور عذار تو، خط وجود ندارد 311شمارهٔ ۴۵۹: خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر می گ ...312شمارهٔ ۴۶۰: شبی که سروِ تو شمع مزار من گردد 313شمارهٔ ۴۶۱: آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد 314شمارهٔ ۴۶۲: تا کی توان ز عمر، فریب سراب خورد 315شمارهٔ ۴۶۳: هرکس به خاک میکده مست و خراب مُرد 316شمارهٔ ۴۶۴: جلوه اش دامن نازی به دل ریش کشید 317شمارهٔ ۴۶۵: چه شد یا رب که ابر نوبهاران برنمی ...318شمارهٔ ۴۶۶: تا سرو را هوای قدت سرفراز کرد 319شمارهٔ ۴۶۷: ز آهم بیستون چرخ، آتش تاب می گردد 320شمارهٔ ۴۶۸: عشق تو که صد برهمن از کیش برآورد 321شمارهٔ ۴۶۹: عشق آمد و از سینهٔ من دود برآورد 322شمارهٔ ۴۷۰: از حرف سست توبه، لب را گزید باید 323شمارهٔ ۴۷۱: ز فیض روی تو خط کامیاب می باشد 324شمارهٔ ۴۷۲: ساقی چه شد که آتش موسی ز می کند 325شمارهٔ ۴۷۳: اهل قلم فراغت دنیا نمی کنند 326شمارهٔ ۴۷۴: گر دل سر شکایت دیرینه واکند 327شمارهٔ ۴۷۵: بهار اسباب شورم را به سامان کرده ...328شمارهٔ ۴۷۶: تابی به سر زلف زد و طرّه به خم دا ...329شمارهٔ ۴۷۷: خوشا روزی که تیرت، پی به جان مستم ...330شمارهٔ ۴۷۸: بر سر تربتم آن نوگل خندان آرید 331شمارهٔ ۴۷۹: اگر دست مرا ساقی به یک رطل گران گ ...332شمارهٔ ۴۸۰: پیکان تو مشکل که به دل یار توان ک ...333شمارهٔ ۴۸۱: کی از ما چشم صورت بین مردم حال می ...334شمارهٔ ۴۸۲: کی صرفه ز ما خصم سبک سر به دغا بر ...335شمارهٔ ۴۸۳: نبود عجب که از دل ما شور شد بلند 336شمارهٔ ۴۸۴: من از دل و دین باختگانم چه توان ک ...337شمارهٔ ۴۸۵: ننگ در عشق و جنون نام مرا عالی کر ...338شمارهٔ ۴۸۶: باد صبا فسانهٔ زلف تو ساز کرد 339شمارهٔ ۴۸۷: آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو دا ...340شمارهٔ ۴۸۸: سبزه دور از تو، مغیلان به نظر می ...341شمارهٔ ۴۸۹: خرامد یار من مستانه هر راهی دچار ...342شمارهٔ ۴۹۰: خوشا دمی که مرا دیده از غبار برآی ...343شمارهٔ ۴۹۱: نسیم حالت آور، پای کوبان، تردماغ ...344شمارهٔ ۴۹۲: پیمانه، گرد کلفت صد ساله می برد 345شمارهٔ ۴۹۳: بانگی به حریفان فرو رفته صبا زد 346شمارهٔ ۴۹۴: کدامین آتشین رخسار گرم خودنمایی ش ...347شمارهٔ ۴۹۵: به سنگ حادثه خونم چو پایمال شود 348شمارهٔ ۴۹۶: ز نخجیر دلیرم غمزهٔ صیاد می لرزد 349شمارهٔ ۴۹۷: نه هرکه طبل و علم ساخت سروری داند 350شمارهٔ ۴۹۸: زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد 351شمارهٔ ۴۹۹: بهار جلوه چون ره برگلستان تو اندا ...352شمارهٔ ۵۰۰: شراب اشک تلخم، چاشنی از نقل تر گی ...353شمارهٔ ۵۰۱: معشوق اگر میل وفا داشته باشد 354شمارهٔ ۵۰۲: سحاب خامه من جز در خوشاب ندارد 355شمارهٔ ۵۰۳: از آن بر گرد دنیا چشم عشرت کیش می ...356شمارهٔ ۵۰۴: مباحث نظری مرد داد می خواهد 357شمارهٔ ۵۰۵: دارم از عشق و جنون سلسله جنبانی چ ...358شمارهٔ ۵۰۶: زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این ...359شمارهٔ ۵۰۷: موج حیات از آن گل رخساره نگسلد 360شمارهٔ ۵۰۸: در خاره، خدنگ نگهت کار نماید 361شمارهٔ ۵۰۹: رهرو وادی عشق، آبله پا می باید 362شمارهٔ ۵۱۰: عیش ار به دل آبله ناکم گذرانند 363شمارهٔ ۵۱۱: مردان نظر از نرگس فتّان تو یابند 364شمارهٔ ۵۱۲: من چشمم و عالم همه خار است ببینید 365شمارهٔ ۵۱۳: خمارین نرگسش، می در رگ خمّار نگذا ...366شمارهٔ ۵۱۴: سبک از جا رود، هر کس که با ما یار ...367شمارهٔ ۵۱۵: خوش آنکه یار، کله گوشهٔ وفا شکند 368شمارهٔ ۵۱۶: چون شمع ز خود گرم شتابم به دمی چن ...369شمارهٔ ۵۱۷: ز مرد کار، دل روزگار می لرزد 370شمارهٔ ۵۱۸: ازین دهشت که هجرانی مبادا در کمین ...371شمارهٔ ۵۱۹: تبسم شرمگین ز آن غنچهٔ خودکام می ...372شمارهٔ ۵۲۰: فسانهٔ شب غم را چراغ می فهمد 373شمارهٔ ۵۲۱: خورشید بندهٔ توست، اقرار می نماید 374شمارهٔ ۵۲۲: از کارگاه نسبت، هرکس لباس پوشد 375شمارهٔ ۵۲۳: نشد شبی که می خونم از سبو نچکد 376شمارهٔ ۵۲۴: سپهر سفله پرور در شکستم راحتی یاب ...377شمارهٔ ۵۲۵: بدآموز وفا کی قدر ناز یار می داند 378شمارهٔ ۵۲۶: دستان زن عشرتکده، فریاد نداند 379شمارهٔ ۵۲۷: به سینه چون مژهٔ او سنان بجنباند 380شمارهٔ ۵۲۸: خمش زخوی تو عاشق بود زبانش و لرزد 381شمارهٔ ۵۲۹: از یاد شکّر خنده اش، تلخی هجران ش ...382شمارهٔ ۵۳۰: اثر چون نیست در فریاد ما، پاس نفس ...383شمارهٔ ۵۳۱: در حضرت شاهان، دل گمراه نگهدار 384شمارهٔ ۵۳۲: برکف، دل سی پارهٔ عشّاق نگهدار 385شمارهٔ ۵۳۳: کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار 386شمارهٔ ۵۳۴: ای دل، به ناله از جگر خاره خون بر ...387شمارهٔ ۵۳۵: ای صبا نکته ای از لعل شکربار بیار 388شمارهٔ ۵۳۶: ای دل همه لافی سخن حوصله بگذار 389شمارهٔ ۵۳۷: بی تو در پیرهن نامیه، خار است بها ...390شمارهٔ ۵۳۸: سبز شد خط لبّ یار، بهار است بهار 391شمارهٔ ۵۳۹: هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دی ...392شمارهٔ ۵۴۰: من خراباتیم ای شوخ، مرا یار مگیر 393شمارهٔ ۵۴۱: می کند دل در خم زلف تو زاری بیشتر 394شمارهٔ ۵۴۲: ساقی به لبم بادهٔ پالیده فروبار 395شمارهٔ ۵۴۳: از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار 396شمارهٔ ۵۴۴: داریم به کف زلفی، محشر به کمین ان ...397شمارهٔ ۵۴۵: مزد تردستی فرهاد رسید آخر کار 398شمارهٔ ۵۴۶: عشق آشنا شد شمع من، طبع هوا خواهش ...399شمارهٔ ۵۴۷: سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز 400شمارهٔ ۵۴۸: صبح از اثر چغانه برخیز 401شمارهٔ ۵۴۹: یا از سر روزگار برخیز 402شمارهٔ ۵۵۰: حیرت زده را تاب رخ یار میاموز 403شمارهٔ ۵۵۱: ای عشق، خون دیده مرا در ایاغ ریز 404شمارهٔ ۵۵۲: با یار نیست دوری ما راکمی هنوز 405شمارهٔ ۵۵۳: ز ترکتازی آن نازنین سوار هنوز 406شمارهٔ ۵۵۴: به عجز من بنگر وز غرور یارمپرس 407شمارهٔ ۵۵۵: جز خون به بزم ما می نابی ندید کس 408شمارهٔ ۵۵۶: دلها ز جلوه خون شد و یاری ندید کس 409شمارهٔ ۵۵۷: بی مطرب و می چشم تری را چه کند کس 410شمارهٔ ۵۵۸: جلوهٔ ناز تو ای سرو روان ما را بس 411شمارهٔ ۵۵۹: شب سودازدگان زلف پریشان تو بس 412شمارهٔ ۵۶۰: ای طرّه برافشانده، خدا را ز گدا پ ...413شمارهٔ ۵۶۱: تلخ از لبت، ای خسرو خوبان به گدا ...414شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی صبوح نجات از خمار بخش 415شمارهٔ ۵۶۳: گر نشد جان و دلم از رخ زیبای تو خ ...416شمارهٔ ۵۶۴: دارم ز ریزش مژه، جیب و کنار خوش 417شمارهٔ ۵۶۵: برقع طرف نگردد، با آتشین عذارش 418شمارهٔ ۵۶۶: پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خو ...419شمارهٔ ۵۶۷: دارم ز داغ دل چمنی در کنار خویش 420شمارهٔ ۵۶۸: باید از نالهء جانکاه عصا دارد پیش 421شمارهٔ ۵۶۹: بی نشانی همه شان است به عنقا مفرو ...422شمارهٔ ۵۷۰: شادیم که شد جهان فراموش 423شمارهٔ ۵۷۱: چو شمع، انجمن افروز کفر و ایمان ب ...424شمارهٔ ۵۷۲: آمد شبی به خوابم، آن ماه پرنیان پ ...425شمارهٔ ۵۷۳: آیا همای تیر تو جوید نشان خویش 426شمارهٔ ۵۷۴: کرده ام خاک در میکده را بستر خویش 427شمارهٔ ۵۷۵: بستم کمر چو عنقا در بی نشانی خویش 428شمارهٔ ۵۷۶: یک دم به مزد دیده شب زنده دار خوی ...429شمارهٔ ۵۷۷: فکندم دل به کوثر از زلال لعل نوشی ...430شمارهٔ ۵۷۸: بود یارم غم دیرینهء خویش 431شمارهٔ ۵۷۹: قیامت شد به پا از جلوه نوخیز شمشا ...432شمارهٔ ۵۸۰: چو موج می جدا از باده نتوان کرد پ ...433شمارهٔ ۵۸۱: هرگل که پر از لخت جگر نیست کنارش 434شمارهٔ ۵۸۲: گر تیر جفایی رسد از دوست، نشان با ...435شمارهٔ ۵۸۳: سالک، ز سراغ ره مقصود خمش باش 436شمارهٔ ۵۸۴: از چشم خویش باشد، باغ و بهار دروی ...437شمارهٔ ۵۸۵: سپندآسا در آتشخانه می رقص 438شمارهٔ ۵۸۶: هجران رسیده، کی برد از روزگار، فی ...439شمارهٔ ۵۸۷: ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط 440شمارهٔ ۵۸۸: عشاق را ز سیر گل و ارغوان چه حظ 441شمارهٔ ۵۸۹: نی می سرود با دل پرشور در سماع 442شمارهٔ ۵۹۰: رخ برفروختی، زدی آتش به جان شمع 443شمارهٔ ۵۹۱: ای نثار ره تیغ تو سرافشانی شمع 444شمارهٔ ۵۹۲: کرده عشق شعله خو ب بشه درجانم چو ...445شمارهٔ ۵۹۳: چون لاله شد از باغ رخت قسمت من دا ...446شمارهٔ ۵۹۴: دایم به تلخ کامی یاران خورم دریغ 447شمارهٔ ۵۹۵: زندگی در جمع سامان رفت، حیف 448شمارهٔ ۵۹۶: ای سر و سرور مغان، خیز و بیار چنگ ...449شمارهٔ ۵۹۷: همه فیض است می پرستی عشق 450شمارهٔ ۵۹۸: ای نمک حسن تو، شور نمکدان عشق 451شمارهٔ ۵۹۹: نگردد غرق طوفان کشتی بی لنگر عاشق 452شمارهٔ ۶۰۰: زلف پریشان نهد، سلسله بر پای عشق 453شمارهٔ ۶۰۱: یک مشت سفله مانده بجا از کرام خلق 454شمارهٔ ۶۰۲: چون وصل در نگنجد، هجران کجاست لای ...455شمارهٔ ۶۰۳: تا شد سر غم گرم به طوفان من از اش ...456شمارهٔ ۶۰۴: جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک 457شمارهٔ ۶۰۵: هندوستان غربت بادا به ما مبارک 458شمارهٔ ۶۰۶: بر سر زدیم لالهٔ داغی به جای گل 459شمارهٔ ۶۰۷: چو بر سر زند شاخ، مستانه گل 460شمارهٔ ۶۰۸: رنگین سخنی چون کند از خامهٔ ما گل 461شمارهٔ ۶۰۹: خطّ تو، لوح صفحه طراز کتاب گل 462شمارهٔ ۶۱۰: جهان ساده پر کار است از نقش و نگا ...463شمارهٔ ۶۱۱: عشق اگر یار شود از اثر زاری دل 464شمارهٔ ۶۱۲: زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل 465شمارهٔ ۶۱۳: ای از رخت مشاطه را، صد چشم حیران ...466شمارهٔ ۶۱۴: شدم ز توبهٔ بی صرفه در بهار خجل 467شمارهٔ ۶۱۵: حاجت اگر بری، در دولتسراست دل 468شمارهٔ ۶۱۶: هرگه به یادش از جگر افغان برآورم 469شمارهٔ ۶۱۷: چون طوطی اگر نام به گفتار بر آرم 470شمارهٔ ۶۱۸: با یاد نرگست، چو می ناب می زدم 471شمارهٔ ۶۱۹: چون شاخ گل از باد سحر، بار فشاندم 472شمارهٔ ۶۲۰: از دیده ی دل پرده ی پندارگرفتیم 473شمارهٔ ۶۲۱: راه از همه سو بر خبر خویش گرفتیم 474شمارهٔ ۶۲۲: غافل دمی از جذبهٔ صیّاد نگردیم 475شمارهٔ ۶۲۳: عشاق تو را قافله سالار نگردیم 476شمارهٔ ۶۲۴: به یک ایمای ابرو زندهٔ جاوید گردی ...477شمارهٔ ۶۲۵: دل تنگ از ستمت رشک گلستان کردم 478شمارهٔ ۶۲۶: عشق تو ملک خسروی، داغ تو چتر شاهی ...479شمارهٔ ۶۲۷: برخیز سوی عالم بالا برون رویم 480شمارهٔ ۶۲۸: به وصل از خوی او نظاره دیدار نتوا ...481شمارهٔ ۶۲۹: به صد جان غمزه ات مفت خریدار است ...482شمارهٔ ۶۳۰: سپاه فتنه با آن چشم جلاد است می د ...483شمارهٔ ۶۳۱: نگاهش با اسیران بر سر ناز است می ...484شمارهٔ ۶۳۲: ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نم ...485شمارهٔ ۶۳۳: غم دنیا ندارم، در پی عقبا نمی مان ...486شمارهٔ ۶۳۴: ای دوست به هر منزل، همخانه تو را ...487شمارهٔ ۶۳۵: موسی صفت به داغ ظهور تو سوختیم 488شمارهٔ ۶۳۶: پیش از ظهور جلوهٔ جانانه سوختیم 489شمارهٔ ۶۳۷: شیر و شکر ز تلخی ایّام می کشم 490شمارهٔ ۶۳۸: بود تا چند در دل حسرت آن خوش بر و ...491شمارهٔ ۶۳۹: سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم 492شمارهٔ ۶۴۰: ترسم که پریشان شود از ناله غبارم 493شمارهٔ ۶۴۱: معنی کناره گیرد اگر از میان روم 494شمارهٔ ۶۴۲: طعنه هرگز به دل آزاری خاری نزدم 495شمارهٔ ۶۴۳: برق آهی ز جگر در شب تاری نزدیم 496شمارهٔ ۶۴۴: به پای خم اگر یکبار طالع بار می د ...497شمارهٔ ۶۴۵: چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم 498شمارهٔ ۶۴۶: خراباتی نژادم دلق شیادانهای دارم 499شمارهٔ ۶۴۷: پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دا ...500شمارهٔ ۶۴۸: نیم صورت پرست، اینجا تماشای دگر د ...501شمارهٔ ۶۴۹: گرچه در سینه صد آتشکده آتش دارم 502شمارهٔ ۶۵۰: ز بس راز تو را پنهان ازین نامحرما ...503شمارهٔ ۶۵۱: از خاک آستانت تا دیده دور دارم 504شمارهٔ ۶۵۲: خرابی برنتابد محنت آبادی که من دا ...505شمارهٔ ۶۵۳: جز ذکر تو ساقی، دگر اوراد ندارم 506شمارهٔ ۶۵۴: من صبر ز مژگان سیه تاب ندارم 507شمارهٔ ۶۵۵: به ره سربسته مکتوبی از آن مهرآشنا ...508شمارهٔ ۶۵۶: اگر من بیستون عشق را تعمیر می کرد ...509شمارهٔ ۶۵۷: کام اگر حاصل از آن لعل می آشام کن ...510شمارهٔ ۶۵۸: برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم 511شمارهٔ ۶۵۹: خوش آنکه خرقهٔ ناموس و ننگ پاره ک ...512شمارهٔ ۶۶۰: برخیز که دامان سحرگاه بگیریم 513شمارهٔ ۶۶۱: دل را به نهانخانهٔ دیدار فرستیم 514شمارهٔ ۶۶۲: طرفی که من ز پهلوی دلدار بسته ام 515شمارهٔ ۶۶۳: رفتیم و به آن قامت رعنا نرسیدیم 516شمارهٔ ۶۶۴: چو صنعان مشق سودا می رسانم 517شمارهٔ ۶۶۵: در هجر تو تا چند من زار بگریم 518شمارهٔ ۶۶۶: به این بی طاقتی یارب به دنبالکه م ...519شمارهٔ ۶۶۷: نخواهد از شکنج دام هرگز کرد آزادم 520شمارهٔ ۶۶۸: کی راست به میزان وجود و عدم آیم 521شمارهٔ ۶۶۹: دو جهان است درکنار خودم 522شمارهٔ ۶۷۰: بیا که با همه تن چشم انتظار توایم 523شمارهٔ ۶۷۱: ما دامن وصل یار داربم 524شمارهٔ ۶۷۲: لعل تو مسیحا شد، بیمار چرا باشم 525شمارهٔ ۶۷۳: شمع سان شام غمت، منّت فردا نکشیم 526شمارهٔ ۶۷۴: ای غاشیهٔ شوق تو بر دوش نگاهم 527شمارهٔ ۶۷۵: گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم 528شمارهٔ ۶۷۶: ز هند تیره دل چون شمع روشنگر برون ...529شمارهٔ ۶۷۷: به یاد جلوهٔ شوخی، سبک ز جا رفتم 530شمارهٔ ۶۷۸: در آب دیده یا در سینهٔ پرآذر اندا ...531شمارهٔ ۶۷۹: صبح آینهٔ طلعت نیکوی تو دیدیم 532شمارهٔ ۶۸۰: من آن غارتگر جان می پرستم 533شمارهٔ ۶۸۱: ما چاک به دامن زدهٔ تهمت عشقیم 534شمارهٔ ۶۸۲: از بس غبار حسرت دیدار داشتم 535شمارهٔ ۶۸۳: چقدر حوصله باید که گداز آموزم 536شمارهٔ ۶۸۴: ساقیا رخ بنما تا همه از کار شویم 537شمارهٔ ۶۸۵: در زیر لب، آه از دل ناشاد برآرم 538شمارهٔ ۶۸۶: عقل دور است از آن جهان که منم 539شمارهٔ ۶۸۷: به امّیدی که لعل جرعه نوشی می زند ...540شمارهٔ ۶۸۸: جزای دوستی از شعله رخساران غمی دا ...541شمارهٔ ۶۸۹: هست چو شبنم از خودی، ننگ حجاب بر ...542شمارهٔ ۶۹۰: در غمت ترک گفتگو کردم 543شمارهٔ ۶۹۱: ما شکوه از آن زلف پریشان چه نویسی ...544شمارهٔ ۶۹۲: به مستی مرده ام ساقی، مهل مخمور د ...545شمارهٔ ۶۹۳: ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد ...546شمارهٔ ۶۹۴: به دل سخت تو حرفی ز دل تنگ زدم 547شمارهٔ ۶۹۵: آن نرگس میگسار دیدم 548شمارهٔ ۶۹۶: اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم 549شمارهٔ ۶۹۷: دو روزی کز قضا بایست با این کاروا ...550شمارهٔ ۶۹۸: عشق عالی مقام را نازم 551شمارهٔ ۶۹۹: جهان را رونق از شادابی گفتار می آ ...552شمارهٔ ۷۰۰: به دست آمد مرا تا زلف او، تدبیرها ...553شمارهٔ ۷۰۱: می شود دل چو گل از عیش پریشان چه ...554شمارهٔ ۷۰۲: چشم خودم چو اشک ز مژگان فروچکم 555شمارهٔ ۷۰۳: ز مستی های صهبای ازل میخانهٔ خویش ...556شمارهٔ ۷۰۴: چشم تو را ز جور، پشیمان نیافتم 557شمارهٔ ۷۰۵: ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گر ...558شمارهٔ ۷۰۶: من روشن روان غافل به زندان بدن رف ...559شمارهٔ ۷۰۷: می گریزم ز جهان بار چرا بردارم 560شمارهٔ ۷۰۸: چه پروا توشهٔ واماندگی چون در کمر ...561شمارهٔ ۷۰۹: ز بستر تا به کی پهلو پی تسکین بگر ...562شمارهٔ ۷۱۰: دل آگه سر راهش ز پاس راز گرداندم 563شمارهٔ ۷۱۱: دست بر دل کی درین وحشت سرا می داش ...564شمارهٔ ۷۱۲: ز سامان سفر با خود دل رنجیده ای د ...565شمارهٔ ۷۱۳: ز حیلت سازی نفس صلاح اندیش می ترس ...566شمارهٔ ۷۱۴: زاهد از پای خم باده چه سان برخیزم 567شمارهٔ ۷۱۵: ز بس دارد غم آن گل عذار آشفته احو ...568شمارهٔ ۷۱۶: به خون خود چو گل آغشته دامن تا گر ...569شمارهٔ ۷۱۷: زمین و آسمان بیهوده می پیمود آواز ...570شمارهٔ ۷۱۸: نگاهی کن به حالم، دل به یغما داده ...571شمارهٔ ۷۱۹: عمارت برنمی تابم، ملامتخانه ی عشق ...572شمارهٔ ۷۲۰: فال فرخنده بیایید به دیدار زنیم 573شمارهٔ ۷۲۱: نشد فغان به اثر تا ره جنون نزدم 574شمارهٔ ۷۲۲: خشت خرد به روزنه قال می زنیم 575شمارهٔ ۷۲۳: ما خضر دل به چشمه پیکان فروختیم 576شمارهٔ ۷۲۴: بر آن سرم که غم تازه در کنار کشم 577شمارهٔ ۷۲۵: از شام هجر منّت دیدار می کشم 578شمارهٔ ۷۲۶: چقدر ز کلک و نامه، خبر نهان فرستم 579شمارهٔ ۷۲۷: محیط گوهری از اشک طوفان زای خود د ...580شمارهٔ ۷۲۸: شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم 581شمارهٔ ۷۲۹: از وضع زخود رفتگی یار خرابم 582شمارهٔ ۷۳۰: در دهر حرامی زده شد سحر حلالم 583شمارهٔ ۷۳۱: پر و بال تذروان محبت بسته دیوانم 584شمارهٔ ۷۳۲: خرقه را در گرو ساغر لبریز کنیم 585شمارهٔ ۷۳۳: ز چشمم آستین بردار تا سیل دمان ری ...586شمارهٔ ۷۳۴: حساب از سختی آرام فرسا برنمی دارم 587شمارهٔ ۷۳۵: دل به آب خضر و عمر جاودان نسپرده ...588شمارهٔ ۷۳۶: لب عرض شکوه خامش نه ز بیم غیر دار ...589شمارهٔ ۷۳۷: نمی آید به راه شوخ طنازی که من دا ...590شمارهٔ ۷۳۸: سحر اشکم خروشان بود و آهم شیون اف ...591شمارهٔ ۷۳۹: تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان 592شمارهٔ ۷۴۰: محبّت برتر آمد از چه و چون 593شمارهٔ ۷۴۱: اگر خورشید را در زیر دامان می توا ...594شمارهٔ ۷۴۲: چه خوش است با خیال تو نهفته رازکر ...595شمارهٔ ۷۴۳: شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون 596شمارهٔ ۷۴۴: کار دل خام شد از سوزش بسیار چنین 597شمارهٔ ۷۴۵: ساقی مده خمارم در انتظار چندین 598شمارهٔ ۷۴۶: کوتاه ماند دست تمنّا در آستین 599شمارهٔ ۷۴۷: آیین عشق چیست؟ دلیرانه سوختن 600شمارهٔ ۷۴۸: زهد ما با می گلفام چه خواهد بودن 601شمارهٔ ۷۴۹: خودی بردار از پیش نظر حسن دلارا ب ...602شمارهٔ ۷۵۰: نیست دل را هوس دل شکنی بهتر ازین 603شمارهٔ ۷۵۱: ز فیض آبرو سبز است، نخل مدعای من 604شمارهٔ ۷۵۲: ز خط گلعذاران است سودایی دماغ من 605شمارهٔ ۷۵۳: ای درد تو یار جانی من 606شمارهٔ ۷۵۴: گلگونه ی بهار است خوناب دیده ی من 607شمارهٔ ۷۵۵: دیدی چهاکرد، غم با دل من 608شمارهٔ ۷۵۶: این لاله نیست بر سر مشت غبار من 609شمارهٔ ۷۵۷: نمودی جلوه ای شیرین شمایل در خیال ...610شمارهٔ ۷۵۸: بگشای زلف و طرهٔ سنبل به تابکن 611شمارهٔ ۷۵۹: از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن 612شمارهٔ ۷۶۰: تا هوا ابر است ساقی، باده ای در ش ...613شمارهٔ ۷۶۱: بالین نهاده ام به سر کوی خویشتن 614شمارهٔ ۷۶۲: چشمت از ناز نبستهست در راز به من 615شمارهٔ ۷۶۳: نقاب از چهره بگشا، شور محشر را تم ...616شمارهٔ ۷۶۴: هان ای حریف میکده، می در ایاغ کن 617شمارهٔ ۷۶۵: جانا میاموز، فارغ نشستن 618شمارهٔ ۷۶۶: ز خون دیده باشد مایه دار، اشک غم ...619شمارهٔ ۷۶۷: چون شمع ما را هم زبان، گرم سخن خو ...620شمارهٔ ۷۶۸: گر چنین پر رخنه از سوز جگر خواهد ...621شمارهٔ ۷۶۹: ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردا ...622شمارهٔ ۷۷۰: بی تو چسان به سر برد جان امیدوار ...623شمارهٔ ۷۷۱: نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من 624شمارهٔ ۷۷۲: ز درویشی بقا دارد دل روشن ضمیر من 625شمارهٔ ۷۷۳: پیری به راه حرص نتابد عنان من 626شمارهٔ ۷۷۴: خارم که نیست گلشن صورت سرای من 627شمارهٔ ۷۷۵: که خواهد رسانید پیغام من 628شمارهٔ ۷۷۶: با این تنک سرمایگی، زحمت مکش زاری ...629شمارهٔ ۷۷۷: ز رخ چون آتش موسی نمودی، سینه سین ...630شمارهٔ ۷۷۸: روی کِه جلوه کرده که حیرانم این چ ...631شمارهٔ ۷۷۹: نامه ات خواندم و می بایدم افشان ک ...632شمارهٔ ۷۸۰: ای طلعت سیمین بران آیینهٔ رخسار ت ...633شمارهٔ ۷۸۱: دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو 634شمارهٔ ۷۸۲: ای آب خضر، سایهٔ سرو روان تو 635شمارهٔ ۷۸۳: بنگر حه می کند مژه های دراز تو 636شمارهٔ ۷۸۴: به طوطی نکته آموزد لب شیرین کلام ...637شمارهٔ ۷۸۵: هدف سینه ز من، ناوک مژگان از تو 638شمارهٔ ۷۸۶: من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو 639شمارهٔ ۷۸۷: کام دلی به عالم ناپایدار کو 640شمارهٔ ۷۸۸: ساقی می عارفانه ات کو 641شمارهٔ ۷۸۹: جان را سپند ساز و به آتش نثار شو 642شمارهٔ ۷۹۰: دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو 643شمارهٔ ۷۹۱: زند بر خرمن شادیّ و غم برق جمال ت ...644شمارهٔ ۷۹۲: هله من جان جهانم، تنه ناها یاهو 645شمارهٔ ۷۹۳: کسی داند که هر بیتش به دیوان می ز ...646شمارهٔ ۷۹۴: در ملک جسم روشنی جان به نیم جو 647شمارهٔ ۷۹۵: من در میان نبودم، دل بود و یار هر ...648شمارهٔ ۷۹۶: مطلوب در لباس طلبکار آمده 649شمارهٔ ۷۹۷: تا رفته از نظر، ز تنم جان برآمده 650شمارهٔ ۷۹۸: دل، سیه مست به سودای تو از جا رفت ...651شمارهٔ ۷۹۹: تیغت از فرق مبتلا رفته 652شمارهٔ ۸۰۰: نسرین بری گلگون قبا، از جلوه جانم ...653شمارهٔ ۸۰۱: از ما نهان ز فرط ظهوری، چه فایده 654شمارهٔ ۸۰۲: روضه خلد خدایا به نکوکاران ده 655شمارهٔ ۸۰۳: عشق تو بانگ زد به زمین و زمان همه 656شمارهٔ ۸۰۴: سوی محراب شدم با می ناب آلوده 657شمارهٔ ۸۰۵: لعل لب او تا به لب جام رسیده 658شمارهٔ ۸۰۶: گل را ورقم رونق بازار شکسته 659شمارهٔ ۸۰۷: سحر آمد ندا ز میخانه 660شمارهٔ ۸۰۸: صبوحی از چمن مستانه پیراهن قبا کر ...661شمارهٔ ۸۰۹: خوش تلخ عتاب آمده ای حرف به جا چه 662شمارهٔ ۸۱۰: دوشین چو شفق بودم، خون جگر آلوده 663شمارهٔ ۸۱۱: مژگان نگر چو عربده جویان برآمده 664شمارهٔ ۸۱۲: نمی بینم کسی از آشنارویان به جا م ...665شمارهٔ ۸۱۳: گر غمزه اش به یغما، دل را ز ما گر ...666شمارهٔ ۸۱۴: دل داغ تو را به جان گرفته 667شمارهٔ ۸۱۵: در دیده نگاه تو که از جوش فتاده 668شمارهٔ ۸۱۶: رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده 669شمارهٔ ۸۱۷: رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته 670شمارهٔ ۸۱۸: به جلوه های رسا سرفراز می آیی 671شمارهٔ ۸۱۹: سر چه باشد که تو در راه وفا نگذار ...672شمارهٔ ۸۲۰: ای آنکه غم هجرکشیدن نتوانی 673شمارهٔ ۸۲۱: گاهی به نگاهی دل ما شاد نکردی 674شمارهٔ ۸۲۲: ای عهد شکن، با تو اگر کار نبودی 675شمارهٔ ۸۲۳: سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی 676شمارهٔ ۸۲۴: به قید جسم ز جان جهان چه می دانی 677شمارهٔ ۸۲۵: لوح دل را اگر از نقش دوبی ساده کن ...678شمارهٔ ۸۲۶: در پرده خط، خال به صد ناز گرفتی 679شمارهٔ ۸۲۷: تنگی از دل نرود تا تو میان نگشایی 680شمارهٔ ۸۲۸: یک نفس نیست که خون در دل شیدا نکن ...681شمارهٔ ۸۲۹: بر هر زمین که جلوه کنی آسمان کنی 682شمارهٔ ۸۳۰: تو و زهد خشک زاهد، من و عشق و می ...683شمارهٔ ۸۳۱: کشیدی تیغ و ساغر، گشتی آتش، گفتیم ...684شمارهٔ ۸۳۲: چو چشم آینه حیرانم از جمال کسی 685شمارهٔ ۸۳۳: من رند خراباتم،سر مست و خراب اولی 686شمارهٔ ۸۳۴: زان نور دیده، شد مژهٔ خون فشان ته ...687شمارهٔ ۸۳۵: که گفتت گرد سر آن طرهٔ عنبرفشان ب ...688شمارهٔ ۸۳۶: سرت گردم، نمی پرسی تو هم دیوانه ا ...689شمارهٔ ۸۳۷: خوش آنکه بزم حریفان کنون بیارایی 690شمارهٔ ۸۳۸: ای روی تو را موج عرق آینه سازی 691شمارهٔ ۸۳۹: افشاند نسیم سحری زلف نگاری 692شمارهٔ ۸۴۰: ای سوختهٔ عشق چرا کم ز سپندی 693شمارهٔ ۸۴۱: بر دیده کشم سرمه ز خاک کف پایی 694شمارهٔ ۸۴۲: ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی 695شمارهٔ ۸۴۳: اگر از دیده ابنای زمان مستوری 696شمارهٔ ۸۴۴: کمند جذبه اش نگذاشت مجنونی به صحر ...697شمارهٔ ۸۴۵: ز کاوش مژه ى شوخ آتشین خویی 698شمارهٔ ۸۴۶: مرا دور از تو، گل در پیرهن خار اس ...699شمارهٔ ۸۴۷: دل آشفته و دیده خونبار داری 700شمارهٔ ۸۴۸: منت نکشد همّتم از دست دعایی 701شمارهٔ ۸۴۹: نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ رسایی 702شمارهٔ ۸۵۰: تو گر ابر نقاب از روی آتشناک بردا ...703شمارهٔ ۸۵۱: چرا ازشام زلف آن صبح تابان بر نمی ...704شمارهٔ ۸۵۲: به حسرت گفت با صیاد خون آغشته نخج ...705شمارهٔ ۸۵۳: خصم آسودگیم، ای غم جانان مددی 706شمارهٔ ۸۵۴: ز دام طره، شکنهای دلربا بنمای 707شمارهٔ ۸۵۵: تا شکن از دور روزگار نیابی 708شمارهٔ ۸۵۶: بکش خون دلم تا مستی بی دردسر یابی 709شمارهٔ ۸۵۷: خواست شاهد می پرستم، یللی 710شمارهٔ ۸۵۸: دوشینه دلم داشت به یاد تو سرودی 711شمارهٔ ۸۵۹: ز دل غافلی یار جانی نباشی 712شمارهٔ ۸۶۰: ای خستهٔ بی قرار چونی 713شمارهٔ ۸۶۱: به قید آب وگل ای جان ناتوان چونی 714شمارهٔ ۸۶۲: حین طفت حول الحی اذ مررت بالجانی 715شمارهٔ ۸۶۳: برده ست غمت، دست و دل ازکار، کجای ...716شمارهٔ ۸۶۴: در قید غمم، خاطر آزاد کجایی 717شمارهٔ ۸۶۵: خرابم از ادای شیوهٔ مستانهٔ چشمی 718شمارهٔ ۸۶۶: طبیب من، حرا از خسته جان خود نمی ...719شمارهٔ ۸۶۷: به دستم داده دستی، برده در خونم ف ...720شمارهٔ ۸۶۸: بود می خانه ها، در چشم شهلای تو ا ...721شمارهٔ ۸۶۹: ابرکفت بنازم، فیضی ببار ساقی 722شمارهٔ ۸۷۰: ابر، تر دامن و سرد است هوا ای ساق ...723شمارهٔ ۸۷۱: بساط سرو گل، افسرده شد در گلشن ای ...724شمارهٔ ۸۷۲: خموشی گزین در دبستان معنی 725شمارهٔ ۸۷۳: من صیدم و دام، زندگانی 726شمارهٔ ۸۷۴: توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظ ...727شمارهٔ ۸۷۵: با یار گفتم از غم بسیار، اندکی 728شمارهٔ ۸۷۶: دو خصم داده به هم دست و این فگار ...729شمارهٔ ۸۷۷: حیران لقایی شدم امروزکه دانی 730شمارهٔ ۸۷۸: ز عاشق شکوه ای جز مهر ورزیدن نمی ...731شمارهٔ ۸۷۹: هجر در دامن دل ریخته خار عجبی 732شمارهٔ ۸۸۰: چون خود اگر عشوه گری داشتی 733شمارهٔ ۸۸۱: به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از ...734شمارهٔ ۸۸۲: کند گردآوری زلفش، دل شوریده بسیار ...735شمارهٔ ۸۸۳: به افسونها، شنیدم بوالهوس را، شاد ...736شمارهٔ ۸۸۴: مست صهبای الستم یللی 737شمارهٔ ۸۸۵: بدا ما قد بدا فی الحبّ من بیداءِ ...738شمارهٔ ۸۸۶: نمی ماند به مصر از پیرهن، جز تهمت ...739شمارهٔ ۸۸۷: دلا، به جبهه، در دوست را نشان چه ...740شمارهٔ ۸۸۸: در دیده و دل، از دل و از دیده جدا ...741شمارهٔ ۸۸۹: فریاد که از عاشق مسکین که تو داری 742شمارهٔ ۸۹۰: ای ناله، خوشا بخت رسایی که تو دار ...743شمارهٔ ۸۹۱: بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی 744شمارهٔ ۸۹۲: چو فرهاد ار به تیغ بیستون مردانه ...745شمارهٔ ۸۹۳: راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، ...746شمارهٔ ۸۹۴: خاطر از دردسر بیهده آزاده کنی 747شمارهٔ ۸۹۵: می گرفتیم به جانان، سر راهی، گاهی 748شمارهٔ ۸۹۶: درد دل گفتمی، ار همنفسی داشتمی 749شمارهٔ ۸۹۷: به صورت هر چه بینی، نقش برآب است ...750شمارهٔ ۸۹۸: گر سینه شود سینا، بی تاب و توانست ...751شمارهٔ ۸۹۹: کند خون دل من، چشم تر را خانه آرا ...752شمارهٔ ۹۰۰: به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی 753شمارهٔ ۹۰۱: نمی دانم تو بی پروا نگاه، از دل چ ...754شمارهٔ ۹۰۲: ای دل، سپند آتش سودای کیستی 755شمارهٔ ۹۰۳: ناله ام را در دلش تأثیر بودی کاشک ...756شمارهٔ ۹۰۴: چه خوش بود که به دی، طرح نوبهار ک ...757شمارهٔ ۹۰۵: خاصان تمام مستند، ساقی صلای عامی 758شمارهٔ ۹۰۶: به دلهای دماغ آشفته، سنبل می کند ...759شمارهٔ ۹۰۷: به جان سوزی، نی کلک سخن ساز مرا د ...760شمارهٔ ۹۰۸: ای از شرار عشق تو هر سینه آتشخانه ...761شمارهٔ ۹۰۹: ز نقش خط که به رخسار ارغوان زده ا ...762شمارهٔ ۹۱۰: آگه ز بی وفایی اغیار گشته ای 763شمارهٔ ۹۱۱: بنمای رخ چون دیده را گرم تماشاکرد ...764شمارهٔ ۹۱۲: ای شوق، در شکنجهٔ دل ها چگونه ای

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ