دل اهل نظر از نرگس شهلا با تست
نظری جانب ما کن که نظرها باتست
چشم و ابروی خوش و سرو قد و روی چو گل
آنچه اسباب جمال است مهیا باتست
فتنه برخاست چو برخاستی ای بت بنشین
که بلای دل و دین زین قد و بالا با تست
سوخت از یک نگه آن چشم سیه جان مرا
چه بلا نرگس مست ای گل رعنا با تست
برده یی دست به چوگان سر زلف چو ماه
گوی خوبی زده یی معرکه حالا با تست
ای طبیب دل و جان چون گذریم از در تو
ما همه خسته دلانیم و مداوا با تست
اهلی، ازبندگی پیر مغان خوشدل باش
کزدم او نفس خضر و مسیحا با تست
تا ابد عاشق حسن توام از روز الست
از ازل تا به ابد عشق من و حسن تو هست
اشک همچون می لعل از نظرم چیست روان
شیشه دل اگر از سنگ جفایت بشکست
گر مشرف نکنی گوشه مخمور فراق
گوشه چشم فکن باری از آن نرگس مست
نوشدار وی وصالی بچشان عاشق را
تا نرفتست ز زخم اجلش کار ز دست
هرکه چون شمع گرفت آتش عشق تو درو
تا سرش خاک نشد پیش تو از پا ننشست
دامی از رشته جان ساخته ام زان امید
کافتد از بحر کرم ماهی وصل تو بشست
اهلی از دار فنا سر مکش از پستی طبع
که سرافراز نشد هیچکس از همت پست