در سوختنم آنکه بر افروختن آموخت
شمعی است که پروانه ازو سوختن آموخت
آنروز که تعلیم نظر کرد مرا عشق
اول ز رخ غیر نظر دوختن آموخت
دل سوختن آموخت چو پروانه بعاشق
آنکس که بدان شمع برافروختن آموخت
بلبل ز سرشک از غم گل دانه فشان است
مورست که حرصش همه اندوختن آموخت
از فیض ازل علم نظر بازی اهلی
فنی است که بی زحمت آموختن آموخت