حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم
وانگه بگریه افتم و از دل به در کنم
مست از می خیال توام آنچنان که نیست
پروا که با تو نیز سخن یا نظر کنم
تو مست جام غیری و مهمان دیگری
من در تنور سینه کباب جگر کنم
خواهم ز رشک یاری آنشمع ای رقیب
آهی کشم که بزم تو زیر و زبر کنم
اهلی اگرچه جور ز حد شد گمان مبر
کاندیشه حریفی و یار دگر کنم